گر سر ببرندم نکشم پا ز در تو
پروای سر خویش ندارم به سر تو
در راه تو آن خاک نشینم که نخیزد
گر خاک شوم خاک من از رهگذر تو
بسیار کم افتد نظر لطف تو با من
افتاده ام آیا بچه جرم از نظر تو
اغیار به او محرم و محروم ازو من
ای ناله چه شد سوز و کجا شد اثر تو
تا کی کشم از جور و جفای تو ز دل آه
آه از دل از مهر و وفا بی خبر تو
گر قیمت هر بوسه دلی خواهی و جانی
بهر دل و جان کیست که خواهد ضرر تو
عشق تو رفیق از لب خشک تو نشد فاش
رسوای جهان کرد ترا چشم تر تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای پور ز خاقانی اگر پند پذیری
زین پس نشود عالم خاک آبخور تو
خاک است تو را دایه از آن ترس که روزی
خون تو خورد دایهٔ بیدادگر تو
شیری که لبت خورد ز دایه چو شود خون
[...]
مشتی مگسانیم سپند شکر تو
ما را بچه رانند رقیبان ز بر تو
از دیده بدل رفتی و نزدیک هلاکم
بازآ که بسی دور کشید این سفر تو
بفرست بمن بوی خود ای یوسف مصری
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.