گنجور

 
رفیق اصفهانی

به قربان قد و بالات گردم

بلاگردان سر تا پات گردم

چه استغنا و ناز است این الهی

فدای ناز و استغنات گردم

به خاک پایت ای بت کارزویم

همین باشد که خاک پات گردم

هلاک عارض زیبات باشم

شهید قامت رعنات گردم

همین گردد مرا در دل شب و روز

که گرد منزل و مأوات گردم

مرا دیدی و گفتی این سگ ماست

به گرد دیدهٔ بینات گردم

رفیق آسا مرا دارد بر آن عشق

که رسوایت شوم شیدات گردم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode