دل هر کس به کاری خوش من و عشق نگاری خوش
که چون عشق نگاری خوش نباشد هیچ کاری خوش
چه خوش روزی بود خرم چه خرم روزگار خوش
که باشد دوستی از دوستی یاری ز یاری خوش
برآر امیدش ای امیدگاه من که خوش باشد
کند امید گاهی گر دل امیدواری خوش
به کاری کرده خوش از کارها دل هر یک از یاران
دل خود کرده ام من هم به کار عشق یاری خوش
نگارا گاه گاه از وعده ای خوش کن دل ما را
چه خوشتر ز اینکه باشد بیدلی از انتظاری خوش
مدار ای ناصح بیکار با ما میکشان کاری
تو کاری بهر خود خوش کن که ما داریم کاری خوش
چو دلبر خوش نکرد از وصل خود یکبار ما را دل
دل خود ما به یاد وصل او کردیم باری خوش
نوید وعده ای گر بشنود روزی رفیق از تو
به امید وصالت بگذارند روزگاری خوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و محبوبیت شخصی است که شاعر به او علاقمند است. او به وصف ویژگیهای ظاهری و درونی این فرد میپردازد و میگوید که هیچکس مانند او وجود ندارد. شاعر از عشقش و عذاب هجران صحبت میکند و میگوید که حتی یک لحظه بدون یاد او برایش سخت است. همچنین بیان میکند که اگر از هجران او غمگین است، نمیخواهد که او نیز از این ملال ناراحت شود. در نهایت، شعر به عمیقترین احساسات و رابطه عاشقانه اشاره دارد.
هوش مصنوعی: دل هر شخصی به کاری که انجام میدهد خوشحال است، اما عشق و محبت به یک معشوق خاص، خوشایندتر و دلپذیرتر است. زیرا اگر عشق و محبت به کسی وجود نداشته باشد، هیچ کار دیگری نمیتواند انسان را شاد کند.
هوش مصنوعی: روزهای شاد و خوشی بود که دوستی و یاری همدیگر را تجربه میکردیم. دوستی که از برکت دوستی دیگر حاصل میشود، بسیار خوشایند و دلپذیر است.
هوش مصنوعی: ای جایی که امیدم را در آن قرار دادهام، امیدوارم که امیدم را برآوری، چرا که گاهی دل خوشی از امیدواری به دست میآید.
هوش مصنوعی: به خاطر انجام کارهای خوب، هر یک از دوستان دلشاد است، و من نیز به عشق یاریام به این کار خوشحالم.
هوش مصنوعی: ای معشوق، گاهی با وعدهای دل ما را شاد کن، زیرا هیچ چیزی لذتبخشتر از این نیست که انتظار خوشی را بکشیم، حتی اگر در این میان ناامیدی هم باشد.
هوش مصنوعی: ای ناصح، بیکار با ما درگیر نشو! خودت را مشغول کارهای خودت کن و خوش بگذران، چون ما خودمان کار خوشی داریم.
هوش مصنوعی: وقتی معشوق هیچگاه از حضور خود ما را خوشحال نکرد، ما با یادآوری او دل خود را شاد کردیم.
هوش مصنوعی: دوست روزی نوید وصال تو را بشنود و برای رسیدن به آن، روزهای خوشی را انتظار بکشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الا ای دلربای خوش بیا کامد بهاری خوش
شراب تلخ ما را ده که هست این روزگاری خوش
سزد گر ما به دیدارت بیاراییم مجلس را
چو شد آراسته گیتی به بوی نوبهاری خوش
همی بوییم هر ساعت همی نوشیم هر لحظه
[...]
کنارِ آب و پایِ بید و طبعِ شعر و یاری خوش
معاشر دلبری شیرین و ساقی گُلعِذاری خوش
الا ای دولتی طالع، که قدرِ وقت میدانی
گوارا بادَت این عِشرت که داری روزگاری خوش
هر آن کس را که در خاطر ز عشقِ دلبری باریست
[...]
شبی فرخنده و روزی همایون روزگاری خوش
کسی دارد که دارد در کنار خویش یاری خوش
دل از مهر بتان برداشتم آسودم این است این
اگر دارد شرابی مستیی ناخوش خماری خوش
خوشم با انتظار امید وصل یار چون دارم
[...]
خوشا آن روزگار خوش که با من بود یاری خوش
جدا ز آن یار خوش دیگر ندیدم روزگاری خوش
نمیدانم به صید دل چه آمد آنقدر دانم
که در خون می تپد از شهسواری خوش شکاری خوش
نوید کشتنم آن شوخ امشب داده و دارم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.