گنجور

 
رفیق اصفهانی

عاشق یاری جفا بسیار می‌باید کشید

جور اغیار و جفای یار می‌باید کشید

تا میسر گرددت روزی مگر دیدار دوست

روزگاری حسرت دیدار می‌یابد کشید

زحمت اغیار می‌باید کشید از بهر یار

طالب گل را جفای خار می‌باید کشید

عاشقان را از برای عزت کم از حبیب

از رقیبان خواری بسیار می‌باید کشید

هر زمان بر چهره، خون دیده می‌باید فشاند

هردم از دل ناله‌های زار می‌باید کشید

قصه عشق و جنون خوش نیست در خلوت رفیق

رخت خود را بر سر بازار می‌باید کشید

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode