بُوَد که درگذرند از گناهکاریِ ما
که بیش از گنهِ ماست شرمساریِ ما
شُدَت چه زود فراموش عهدِ یاریِ ما
به یاری تو نه این بود امیدواریِ ما
جفا و جورِ تو با ما به اختیارِ تو نیست
چنانکه نیست وفا با تو، اختیاریِ ما
به پاکدامنیِ ما هنوز نیست کسی
اگرچه شُهرهٔ شهر است میگساریِ ما
بُوَد قرار پس از کشتنش، چو میماند
به بیقراریِ سیماب، بیقراریِ ما
به تنْ نَزار و به دلْ زار تا به کی باشیم؟
ببین نَزاریِ ما، رحم کن به زاریِ ما
کنون ز لطف به مرهمی وگرنه چه سود؟
ز کار چون گذرد کارِ زخمِ کاریِ ما
ندیده عاشقی و طفلی و نمیدانی
فغان و نالهای غیر از خروش و زاریِ ما
به خویش دشمن و با خصم دوستیم، «رفیق»
طریقِ دشمنی این است و دوستداری ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره غم و درد عاشقانهای است که شاعر احساس میکند. او از بیوفایی و جفاهایی که از محبوبش دیده، شکایت دارد و شرمساری و گناه خود را نیز بیان میکند. شاعر به یادآوری عهد و پیمانهای گذشته میپردازد و از فراموشی این عهد توسط محبوبش ناراحت است. او به تنهایی و زاریاش اشاره میکند و از محبوب میخواهد که به حال او رحم کند. شاعر احساس بیپناهی و دلسردی دارد و از احساسات عمیق و پیچیدهای که در دلش وجود دارد، سخن میگوید. در نهایت، او به موضوع دوگانگی در روابط اشاره میکند، جایی که با دشمنش دوستی میکند و این را جزئی از ماهیت عشق و دوستی میداند.
هوش مصنوعی: شاید کسانی که به ما نگاه میکنند، از خطاهای ما چشمپوشی کنند، زیرا شرمساری ما از گناهانمان بیشتر است.
هوش مصنوعی: چقدر سریع عهد و پیمان دوستی ما فراموش شد؛ ما به یاری تو امیدوار بودیم، اما این انتظار برآورده نشد.
هوش مصنوعی: بدرفتاری و بیعدالتی تو نسبت به ما به اراده خودت نیست، همانطور که وفاداری ما به تو هم به انتخاب خودمان نیست.
هوش مصنوعی: هیچکس به پاکدامنی ما اعتقاد ندارد، حتی اگر در کل شهر معروف باشیم به میگساری و شرابخواریمان.
هوش مصنوعی: پس از اینکه او را کشتند، آرامش پیدا میشود، اما مانند جیوهای که همواره بیقرار است، ما هم هیچگاه آرام نخواهیم شد.
هوش مصنوعی: چرا به حال نزار و دل زار خود ادامه دهیم؟ نگاه کن به وضعیت نزار ما و به حالمان رحم کن.
هوش مصنوعی: اکنون با لطف تو مرهمی برای زخمهایمان وجود دارد، وگرنه چه فایدهای دارد؟ وقتی کار از کار بگذرد، زخمهای عمیق و دردناک ما همچنان باقی خواهند ماند.
هوش مصنوعی: اگر عاشق نباشی و مانند کودکانهای تجربه نکرده باشی، نمیدانی که فریاد و نالهای غیر از فریاد و زاری ما چه معنایی دارد.
هوش مصنوعی: ما با خودمان دشمن و با دشمنان دوستی داریم. این نشان میدهد که در مسیر چالشها، دشمنی و دوستی ما به چه شکل است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو خود به گوش نیاری حدیث زاری ما
که در تو کار نکردست درد کاری ما
شنوده ام که گشودی زبان بدشنامم
عزیز من چه گشاید ترا ز خواری ما
گر ای نسیم شبی بگذری بر ان سر زلف
[...]
نمی توان بجفا قطع دوستداری ما
که از جفای تو بیشست با تو یاری ما
بسی چو ابر بهاران گریستیم و هنوز
گلی نرست ز باغ امیدواری ما
بچشم چون تو عزیزی شدیم خوار ولی
[...]
قرار میبرد از خلق آه و زاری ما
به این قرار اگر مانده بیقراری ما
شویم گرد و به دنبال محملش افتیم
دگر برای چه روز است خاکساری ما؟
خمار صحبت تو عقل و هوش از من برد
[...]
شکست رنگ می از ترک میگساری ما
نمک به چشم قدح ریخت هوشیاری ما
کم است اشک برای سیاهکاری ما
مگر کند عرق انفعال یاری ما
نماند در دل خم نم ز میگساری ما
[...]
به سر گشودن خمهای می چو دست زدیم
کسی نکرد چو پیمانه دستیاری ما
تو غنچه گل و ماخار، اگر شوی هم بزم
به عزتت چه زیان می رسد ز خواری ما؟
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.