بی روی دوست، دوش شب ما سحر نداشت
سوز و گداز شمع و من و دل اثر نداشت
مهر بلند، چهره ز خاور نمینمود
ماه از حصار چرخ، سر باختر نداشت
آمد طبیب بر سر بیمار خویش، لیک
فرصت گذشته بود و مداوا ثمر نداشت
دانی که نوشداروی سهراب کی رسید
آنگه که او ز کالبدی بیشتر نداشت
دی، بلبلی گلی ز قفس دید و جانفشاند
بار دگر امید رهائی مگر نداشت
بال و پری نزد چو بدام اندر اوفتاد
این صید تیره روز مگر بال و پر نداشت
پروانه جز بشوق در آتش نمیگداخت
میدید شعله در سر و پروای سر نداشت
بشنو ز من، که ناخلف افتاد آن پسر
کز جهل و عجب، گوش به پند پدر نداشت
خرمن نکرده توده کسی موسم درو
در مزرعی که وقت عمل برزگر نداشت
من اشک خویش را چو گهر پروراندهام
دریای دیده تا که نگوئی گهر نداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در وصف غم و اندوه ناشی از دوری و فراق دوستان است. شاعر به بیان احساس بیثمر بودن عشق و امید میپردازد و میگوید که بدون وجود دوست، زندگی سحر و زیبایی ندارد. او به نمادهایی مانند شمع، طبیب، و پروانه اشاره میکند تا نشان دهد که تلاشها و آرزوها بینتیجه ماندهاند. در این شعر، مفهوم ناامیدی و بیثمر بودن عشق و امید به زیبایی بیان شده است و شاعر از تجربههای تلخ خود در زندگی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: دیشب بدون حضور دوست، به صبح نرسیدیم. گرما و شعله شمع و همچنین من و دل، هیچ تأثیری نداشتیم.
هوش مصنوعی: در این شعر به توصیف زیبایی و درخشندگی ماه در آسمان پرداخته شده است. ماه که نماد روشنی و زیبایی است، از سمت شرق قد میکشد و توجهها را به خود جلب میکند، در حالی که در سمت غرب، به دلیل دوران چرخهای زمان، سر و وضعی ندارد. این بیان به نوعی اشاره به کمال و شکوه در مقابل زوال و افول دارد.
هوش مصنوعی: طبیب به بالین بیمار خود آمد، اما دیگر دیر شده بود و درمان تأثیری نداشت.
هوش مصنوعی: میدانی دارویی که سهراب را نجات میداد، چه زمانی رسید؟ وقتی که او دیگر جانی نداشت و جانش را از دست داده بود.
هوش مصنوعی: روز گذشته، بلبلی در قفس گل زیبایی را مشاهده کرد و با دیدن آن، دوباره امید به آزادی در دلش جوانه زد، اما در واقع، شرایطی که در آن بود، مانع از تحقق این امید بود.
هوش مصنوعی: اگر کسی که بال و پر دارد به دام بیفتد، ممکن است که این شکار با بدبختی سرنوشتش رقم بخورد، مگر اینکه او واقعاً بال و پر نداشته باشد.
هوش مصنوعی: پروانه فقط به خاطر عشق و شوقش به آتش قربانی میشود و نمیتواند به خطرات ناشی از شعلهها فکر کند. او فقط به زیبایی و جذابیت آن توجه دارد و به آیندهاش اهمیتی نمیدهد.
هوش مصنوعی: به من گوش کن، چون آن پسر نافرمان و نادانی که به خاطر جهل و غرور، به نصیحتهای پدرش توجه نکرد، به بدبختی دچار شد.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند در زمانی که کارش را انجام نداده و تلاش نکرده، از محصولی بهرهبرداری کند؛ مانند کسی که در زمان مناسب برای برداشت محصول، هیچ تلاشی نداشته است.
هوش مصنوعی: من اشکهای خود را مانند مرواریدی گرامی پروراندهام، مانند دریایی از دیدههای خود، تا اینکه کسی نتواند بگوید که اشکهایم بیارزش هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
یکدم نبد که چرخ مرا زیر و بر نداشت
جز رنج من زمانه مرادی دگر نداشت
بی سر شدم چو دایره در پای عشق او
کاین کار همچو دایره پایان و سر نداشت
دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت
ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت
ما بیخبر شدیم که دیدیم حسن او
او خود ز حال بیخبر ما خبر نداشت
ما را به چشم کرد که تا صید او شدیم
[...]
در کوی عشق هرکه چومن سیم وزر نداشت
هرگز درخت عشرت او برگ وبر نداشت
بسیار حلقه بردر وصل بتان زدیم
دیدیم هم کلید به جز سیم وزر نداشت
گفتم بکوی حیله زمانی فرو شوم
[...]
تب دوش از ملال تو از خود خبر نداشت
ظالم به خود گمان ستم این قدر نداشت
گفتم به دل بگیردت اندر بدن گرفت
آه نکرده کار وقوف اثر نداشت
حسنت هزار شعبده در عرضه داشت لیک
[...]
می دید رویت آینه و دیده برنداشت
خشنود شد دلم که ز مهرت خبر نداشت
برگ گلی نبرد صبا از چمن برون
کز درد، بلبلی ز پیاش ناله برنداشت
در حیرتم که دیده ازو برنداشتم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.