ببر دل از همه خوبان، اگر خردمندی
به شرط آنکه در آن زلف دلستان بندی
هر آن نظر که به دیدار دوست کردی باز
ضرورتست که از دیگران فرو بندی
اگر به تیغ تو را میتوان برید از دوست
حدیث عشق رها کن، که سستپیوندی
و گر چو شمع نمیگردی از غمش، بنشین
که پیش اهل حقیقت به خویش میخندی
هزار نامه به خون جگر سیه کردم
هنوز قاصرم از شرح آرزومندی
بیا، که جز تو نظر بر کسی نیفگندم
به خشم اگر چه مرا از نظر بیفگندی
ز بندگی به جفایی چگونه برگردم؟
که گر به تیغ زنی هم چنان خداوندی
به طیره گر تو مرا صد جواب تلخ دهی
هنوز تلخ نباشد، که سر بسر قندی
نشاند تخم وفای تو اوحدی در دل
اگر چه شاخ نشاطین ز بیخ برکندی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار شاعر به عشق و رابطهاش با محبوب میپردازد. او بیان میکند که اگر فردی خردمند باشد، باید دل خود را از دیگران بگیرد و به محبوب خود بسپارد. شاعر میگوید هر نگرش به دوست باید به دور از سایرین باشد و اگر عشق را با درد و زخم احساس کن، بهتر است از این نوع عشق دست بکشی. او همچنین از تلاشهای خود در نوشتن و ابراز احساساتش صحبت میکند و این که حتی اگر محبوبش او را طرد کند، هنوز هم نمیتواند از او چشمپوشی کند. در نهایت، شاعر به وفاداری خود به محبوبش تاکید دارد و هر درد و رنجی را که از جانب او ببیند، با عشق و وفاداری پاسخ میدهد.
هوش مصنوعی: دل را از همه زیباییها ببر، اگر کسی باشد که با فهم و عقل، این کار را کند و تنها به شرطی که در آن موهای دلربا بافته شده باشد.
هوش مصنوعی: هر زمانی که به دیدار دوست مینگری، لازم است که نگاهت را از دیگران دور کنی.
هوش مصنوعی: اگر میتوانی با شمشیر تو را زخمی کنم، پس بهتر است صحبت از عشق با دوست را کنار بگذاری، زیرا آن رابطه بیپایه است و مستحکم نیست.
هوش مصنوعی: اگر مانند شمع از غمش نمیسوزی و نمیگریی، بهتر است که خاموش بنشینی؛ زیرا در نزد اهل حقیقت، حتی در این حالت هم به خودت میخندی.
هوش مصنوعی: هزاران نامه با دل پریشان نوشتم، اما هنوز نتوانستم آرزوی خود را به درستی بیان کنم.
هوش مصنوعی: بیایید، چون من جز شما به هیچکس نگاه نمیکنم، حتی اگر با خشم مرا از خود دور کنید.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم از بندگی به خیانتی برگردم؟ چرا که حتی اگر با شمشیر به من آسیب برسانی، هنوز تو به مقام خداوندی خود باقی خواهی ماند.
هوش مصنوعی: اگر تو هر چند بار هم با زبان تلخ و سخت با من صحبت کنی، باز هم بر من تلخی نخواهد داشت، چون من به شیرینی و خوشی تو فکر میکنم.
هوش مصنوعی: اگرچه تو شاخ و برگ شادی را از ریشه برکندی، اما با وجود این، تخم وفای تو را در دل من کاشتی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خدایگان افاضل رشید دولت و دین
جهان سروری و عالم هنرمندی
زبیم آنکه خداوند را ملال بود
دراز می نکنم شرح آرزومندی
ایا بلطف بفرزندیم پذیرفته
[...]
چه باز در دلت آمد که مهر برکندی
چه شد که یار قدیم از نظر بیفکندی
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
هنوز وقت نیامد که بازپیوندی
بود که پیش تو میرم اگر مجال بود
[...]
نمازِ شام رسید ای بتِ سمرقندی
بساز چنگ و بزن پرده نهاوندی
اگر چو چنگ بننوازیم روا نبود
که چون بریشمم از پای و سر فروبندی
کرشمهای کن و بَشکی بزن چه باشد اگر
[...]
به سمع معجری ای پیک عاشقان برسان
حدیث شوق ملاقات و آرزمندی
ز بعد آنکه زدی حلقه بر در و خود را
در آن جناب همایون چو حلقه افکندی
بگویش این قدر از من که ای به رتبت و فضل
[...]
بگو چگونه دهم شرح آرزومندی
که گر بیان کنمت حال خویش نپسندی
چه باشد ار نظری سوی ما کنی ز کرم
ز بندگان گنه آید ز تو خداوندی
چو من ز جان و دلم بنده درت جانا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.