گنجور

 
اوحدی

دل از فراق شما دردمند خواهد بود

زمان هجر ندانم که چند خواهد بود؟

دریغم آید از آن، گوهر پسندیده

که در تصرف هر ناپسند خواهد بود

بیار بندی از آن زلف عنبرین، کامروز

دوای این دل دیوانه بند خواهد بود

دلم چو ناله کند رستخیز خواهد کرد

لبم چو خنده کند زهر خند خواهد بود

به جستن تو سر اندر جهان نهم روزی

و گر سرم به مثل در کمند خواهد بود

چو از مقام تو چشمم به راه باید داشت

گمان مبر تو که گوشم به پند خواهد بود

به اوحدی سخنی چند نقد تلخ بگوی

که به ز شربت شیرین قند خواهد بود