گنجور

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
خواجه عبدالله انصاری

ای مونس دیده با ضمیرم یاری

اندر دل من نشسته بیداری

گر بادگری قرار گیرد دل من

از جان خودش مباد برخورداری

نصرالله منشی

بد می‌کنی و نیک طمع می‌داری؟

هم بد باشد سزای بدکرداری

ظهیر فاریابی

ای شمع تو صوفی صفتی پنداری

کاین شش صفت از اهل تصوف داری

شب خیزی و نور چهره و زردی روی

سوز دل و آب دیده و بیداری

اوحدالدین کرمانی

با گل گفتم قدر عزیزان داری

چون خار چرا زیر قدمها داری

گل گفت مرا به رنگ و بو پنداری است

من خوار زپندار خودم پنداری

جهان ملک خاتون

ای نام تو بر زبان جانم جاری

همراه توأم به خواب و در بیداری

تا بنده بیچاره خود را آخر

محروم ز لطف خویشتن مگذاری

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه