گنجور

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حمیدالدین بلخی

این دیده بماند خیره در ماتم او

خونابه فسرده گشت اندر دم او

اوحدالدین کرمانی

یا رب چه خوش است زلف خم در خم او

و آن عارض چون شیر و می اندر هم او

شد زنده دل مردهٔ اوحد زدمش

بی شک دم عیسوی است امشب دم او

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از اوحدالدین کرمانی
امیرخسرو دهلوی

لاله دمد از خون شهیدان غم او

تا حشر در آیند به خوان علم او

از جور و وفا و ستم هر که بپرسی

در عشق مساوی ست وجود و عدم او

می زد رقم غالیه نقاش سیه کار

[...]

جامی

آن سرو که شادند جهانی به غم او

هر سو که خرامد سر ما و قدم او

باشد ستم از یار کرم شکر که بگذشت

در حق من خسته دل از حد کرم او

بر لوح دلم صورت خط تو رقم زد

[...]

هلالی جغتایی

خاکم بره پیک حریم حرم او

باشد که بجایی برسم در قدم او

بر داغ دلم مرهم راحت مگذارید

تا کم نشود راحت درد و الم او

زین گونه که بر من ستم دوست خوش آید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه