اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۲۸ امشب طرب تمام در دلها نیست یا هست ولی در دل من تنها نیست بیچاره دلم بدان سبب برجا نیست کان کاو همه جنت است و شخص اینجا نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیت بیان میکند که امشب شادی و سرور در دلها وجود ندارد، یا اگر هم هست، دل او تنها از آن بهرهمند نیست. او به دلش اشاره میکند که به خاطر نبودن شخصی خاص، احساس ناامیدی میکند، چرا که آن شخص برای او نماد بهشت و خوشی است.
هوش مصنوعی: امشب خوشحالی و شادی در دلها محسوس نیست، یا شاید هم هست، اما در دل من تنها و بینصیب است.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر نبودن کسی که تمام بهشت را در وجودش دارد، بیقرار و آواره است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خصمان گویند کاین سخن زیبانیست
خورشید نه مجرم ار کسی بینا نیست
گویند که راستی چو زر کانیست
سرمایهٔ عز و دولت و آسانیست
گر راست به هر چه راستست ارزانیست
من راستم آخر این چه سرگردانیست
خصمان گویند که این سخن زیبا نیست
خورشید نه مجرم ار کسی بینا نیست.
ای دل هوس عشق تو را تنها نیست
کس نیست که در سرش ازین سودا نیست
صفرا مکن ارچه دلبرت اینجا نیست
کاینجا که تُوی جایگه صفرا نیست
گفتا هر دل بعشق ما بینا نیست
هر جان صدف گوهر عشق ما نیست
سودای وصال ما تراتنها نیست
لیکن قد این قبا بهر بالا نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.