دلی دارم که می جوشد ز هر مو چشمهٔ خونش
نه آن خونی که بتوان از گرستن داد بیرونش
به افسون می کند آلوده درد عافیت بخشم
بیا ای مرگ و آزادی ببخش از ننگ افسونش
ز گلگون کی نهد منت به دوش کوهکن شیرین
که ساق عرش غیرت می برد بر پای گلگونش
اگر در جلوه گاه حسن آید عشق بی پرده
شود معلوم بر لیلی، که لیلی بود مجنونش
نمی دانم چه امیدم به آن لب هاست، می دانم
که دارد خنده بر امید من، لب های میگونش
به تیر غمزه اش نازم که صد جا بشکند در دل
به دست معجز عیسی اگر آرند بیرونش
چنان حسن قبولی در ملامت نیست عرفی را
که هر ساعت در آغوش آورد بیدادگر دونش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عواطف عمیق و دردهای درونی عاشقانه است. شاعر با بیان دلی پر از درد و خون، به توصیف عشق و عواطفش میپردازد. او از مرگ و آزادی خواسته تا از ننگهای افسونآور رهایی یابد. عشق و محبوبی را توصیف میکند که زیباییاش به حدی است که نمیتوان بر آن تکیه کرد. او همچنین به ناز و غمزه محبوبش اشاره میکند و از احساسات و امیدش به او سخن میگوید. در نهایت، شاعر به تضاد میان عشق و ملامت پرداخته و نشان میدهد که عاشق هیچگاه از عشقش دست نمیکشد، حتی اگر در عذاب باشد.
هوش مصنوعی: دل من چنان پر از احساس و درد است که از هر رشتهمویم چشمهای از خون به جوش میآید. اما این خون، آنقدر غلیظ و تلخ است که نمیتوان از گرسنگی آن را بیرون آورد.
هوش مصنوعی: درد و رنجی که به واسطه فریب و نیرنگ به وجود آمده، باعث میشود که من از آرامش و سلامتی خود بیخبر باشم. ای مرگ، بیا و به من آزادی بده تا از این ننگ و فریب رهایی یابم.
هوش مصنوعی: شیرین به کوهکن میگوید: آیا از گلهای سرخ و زیبای من خواستهای چیزی را به دوش بکشی؟ که این عرش غیرت را بر پاهای گلگونم حمل میکند.
هوش مصنوعی: اگر عشق بدون هیچ پنهانی در زیبایی نمایان شود، لیلا به خوبی درک میکند که مجنون عاشق اوست.
هوش مصنوعی: نمیدانم چرا به آن لبها امید دارم، اما میدانم که خندهی او بر آرزوهای من اثر میگذارد.
هوش مصنوعی: به زیبایی و جذابیت نگاه معشوق افتخار میکنم، زیرا آنقدر دلانگیز و تاثیرگذار است که میتواند حتی قلبها را بشکند، حتی اگر مانند معجزه عیسی بخواهند آن را خارج کنند.
هوش مصنوعی: عرفی به زیبایی و جذابیتی اشاره میکند که در درک و مواجهه با ملامت یا سرزنشها، کمترین تأثیر را روی او دارد. او به طور مداوم در آغوش ظلم و ستمی که به او میشود، قرار دارد، اما این مسئله نتوانسته حسن و زیباییاش را از بین ببرد. به عبارت دیگر، او همچنان زیبا و شایسته محبت باقی مانده است، حتی در مواجهه با سختیها و بیعدالتیها.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خضر در کوی او ره گم کند زان شکل موزونش
تعالی الله مگر از آب حیوان ریخت بی چونش
مباد آن پای را دردی خرامان کرد، گو بگذر
تو می دانی که خاک است آن، ولی خونست معجونش
نثاری گر کند چشمم به پیشت پا مزن، جانا
[...]
به غایت تلخ گفتارست در می لعل میگونش
هزاران جان شیرین نقل در شبهای معجونش
هر آنگو با چنین میخواره صحبت آرزو دارد
ببینی عاقبت روزی که در ساغر بود خونش
شدم خاک درت وان ذره کز این خاک برخیزد
[...]
به جوش آرد شراب شوق را رخسار گلگونش
گریبان می درد خمیازه از لبهای میگونش
اگر ذوق تماشای خودآن مغرور دریابد
که می آرد دگر از خانه آیینه بیرونش ؟
در آن وادی که من چون سیل فارغبال میگردم
[...]
ز بس داغست از رنگینی لبهای میگونش
بمثقب رگ زنی گر لعل را، ناید دگر خونش
به گلزاری که در رفتار آید سرو موزونش
برافرازد پی نظاره قامت بید مجنونش
که نظاره از بس نازکی مژگان بهم سودن
کم از دندان فشردن نیست بر لبهای میگونش
زده بر گوشهٔ دامان محشر تکیهٔ راحت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.