گنجور

 
عرفی

آنان که وصف تو تقریر می‌کنند

خواب ندیده را تعبیر می‌کنند

از صدق اهل بتکده هم اعتماد رفت

از بس که اهل صومعه تزویر می‌کنند

مردان کار راه‌نشین عباد شد

بازیچهٔ دوستان همه تزویر می‌کنند

ای بی‌غمان حذر که ندیمان بزم عشق

طفلان خام را به نفس پیر می‌کنند

هرچند آشنای رموزند زیرکان

نازک مگو حدیث که تکفیر می‌کنند

چون اهل راز نکته سرایند گوش دار

زیبق به گوش ریز چو تفسیر می‌کنند

منکر مشو چو نقش نبینی که اهل رمز

لوح و قلم گذاشته تحریر می‌کنند

اندیشه‌ای دریغ مدار از دل خراب

کاین خانه به وسوسه تعمیر می‌کنند

این آه و نالهٔ عرفی از آتش سرشته‌اند

مگشای لب، مباد که تأثیر می‌کنند

 
 
 
سلمان ساوجی

ای خسروی که دست و دل کامگار تو

کار جهان به تیغ جهانگیر می‌کنند

شیران رایت تو هژبران رزم را

در مرغزار معرکه به نخجیر می‌کنند

آیات فتح را به زبان و سنان و تیغ

[...]

حافظ

دانی که چنگ و عود چه تَقریر می‌کنند؟

پنهان خورید باده که تَعزیر می‌کنند

ناموسِ عشق و رونقِ عُشّاق می‌بَرند

عیبِ جوان و سرزنش پیر می‌کنند

جز قلبِ تیره هیچ نشد حاصل و هنوز

[...]

فروغی بسطامی

هر جا حدیث حسن تو تقریر می‌کنند

آیات رحمت است که تفسیر می‌کنند

یارب چه صورتی تو که در کارگاه چشم

مردم همی خیال تو تصویر می‌کنند

هر خواب فتنه‌خیز که بینند مردمان

[...]

فرخی یزدی

آنان که بی‌مطالعه تقدیر می‌کنند

خواب ندیده است که تعبیر می‌کنند

عمری بود که کافر راه محبتیم

ما را دگر برای چه تکفیر می‌کنند

بازیگران که با دم شیرند آشنا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه