سری در عهد ما سامان ندارد
کسی کو آب دارد نان ندارد
منادی میزند در شش جهت بانگ
که درد مفلسی درمان ندارد
بشیرینی سخاوت جان بود لیک
کسی کو زر ندارد جان ندارد
چنان عام است بی آبی در این عهد
که بهرام آب در پیکان ندارد
ز قحط نان بمهمانی عیسی
بجز یک نان فلک در خوان ندارد
هنر در نان کجا یابد که عیسی
بگردون رفت و جز یک نان ندارد
مجو لؤلؤ که از بس تنگدستی
خزف هم در صدف عمان ندارد
حدیثم از زبان دیگران است
ز من این گفتگو امکان ندارد
چنان از بی زری شاد است عرفی
که پنداری بزر ایمان ندارد
همه این تنگ عیشی ها زفسق است
و گرنه بذل حق پایان ندارد
غلط شد راه نعمت خانه ورنه
نعیم حق در و دربان ندارد
نیابی هیچ شیخ پاکدامن
که داغ فسق در تنبان ندارد
کدامین ساده زن بر فعل یابی
که بر سر چادر دامان ندارد
چنان بر خضر بوی می گذر بست
که ره در چشمه حیوان ندارد
چنان گرمند در عصیان که دوزخ
غم بیکاری شیطان ندارد
عمل این وانگهی لب نغمه پرداز
که مسکین این ندارد ، آن ندارد
مکافات عمل ارزاق خلق است
هوای نفس قوت جان ندارد
چرا دستی نگهدارد زمانه
که گر دل بشکند تاوان ندارد
بدریا در مشو کامروز از آشوب
جهان یک قطره بی طوفان ندارد
بیابان طی مکن کش هر بن خار
کم از صد غول سرگردان ندارد
بیابان چیست؟آن عهد دگر بود
کدامین شهر غولستان ندارد
ز نافرمانی و ناشکری خلق
هزاران عید ، یک قربان ندارد
کسی کز بیم حق نعمت شناس است
بدست از شکر جز دستان ندارد
لبی در شکر جنباند، نداند
که منعم نعمت ارزان ندارد
معاصی باعث خذلان روح است
در این معنی کسی کتمان ندارد
بیاید ترک این اعمال زنهار
که روح آسایش از خذلان ندارد
کسی کو داند و مغلوب نفس است
زمردم عیب خود پنهان ندارد
که دشمن چون بطعنش لب گشاید
همان نفسش ز کبر انسان ندارد
کسی کو داند و ترکش تواند
ولی آهنگ ترک آن ندارد
اگرمؤمن بود زنجیر و قلاب
و گر کافر به بت ایمان ندارد
کسی کو ترک گیرد گر بداند
همانا، ایزدش، حیران ندارد
کسی کو نه بداند نه تواند
بمعشوق ازل ، پیمان ندارد
همین گفتن نکو آید زعرفی
نکو بشنو که گوش آن ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر وضعیت نامناسب اجتماعی و اقتصادی در دورانی است که شاعر در آن زندگی میکند. شاعر به مشکلاتی همچون کمبود آب و نان، فقر و تنگدستی، و فساد اخلاقی اشاره میکند و نشان میدهد که در چنین شرایطی، انسانها نه تنها از نعمتها بیبهرهاند، بلکه از معنویت و خوشیهای زندگی نیز محروم شدهاند. او به کنایه میگوید که در این عصر، دیانت و صداقت به فراموشی سپرده شده و گناه و نافرمانی در دل مردم ریشه دوانده است. در نهایت، شعر به مخاطب هشدار میدهد که برای نجات روح و رهایی از مشکلات، باید از اعمال ناصحیح خود دست بردارند و به شکرگزاری و قدردانی از نعمتها بپردازند.
هوش مصنوعی: در زمانه ما، کسی که به زندگی خوبی دست یافته و به آرامش رسیده، معمولاً از مسائل دنیوی و مادی عقب مانده است؛ در عوض، کسی که دارای امکانات مادی است، ممکن است آرامش و آسایش روحی نداشته باشد. این دو جنبه زندگی به طور معمول با یکدیگر هماهنگ نیستند.
هوش مصنوعی: پیامرسانی در همهجا فریاد میزند که درد و رنج بیپولی و تنگدستی درمانی ندارد.
هوش مصنوعی: سخاوت و بخشش مانند جان شیرین است، اما کسی که دارای ثروت نیست، در حقیقت جان و روحی ندارد.
هوش مصنوعی: در این زمانه، آنقدر کمبود آب گسترش یافته که حتی بهرام، که معروف به شجاعت و جنگاوری است، در تیرکمانش آب ندارد.
هوش مصنوعی: در میهمانی عیسی، به خاطر کمبود نان، تنها یک نان در سفرهی آسمان وجود دارد و چیزی بیشتر نیست.
هوش مصنوعی: هنر و استعداد در کجا میتواند وجود داشته باشد وقتی که حضرت عیسی به آسمان رفت و تنها چیزی که داشت یک نان بود.
هوش مصنوعی: به دنبال مرواریدهای گرانبها نباش، چون بهاندازه فقر و تنگدستی حتی سفال هم در صدف دریای عمان نداریم.
هوش مصنوعی: من سخنانی از دیگران نقل میکنم و این گفتگو از من برنمیآید.
هوش مصنوعی: عرفی از نبود ثروت و امکانات به قدری خوشحال و سرشار از شادی است که گویی ایمان و اعتقادی به بزرگی و عظمت ندارد.
هوش مصنوعی: این لذتهای محدود و ناچیز به خاطر نادرستیها و فسادهایی است که وجود دارد و اگر نه، حقی که باید به آن پرداخت همیشه پایانی ندارد.
هوش مصنوعی: راه نعمت و خوشبختی به اشتباه رفته است، در حالی که لطف و رحمت الهی هیچ محدودیتی ندارد و نیازی به در و دربان ندارد.
هوش مصنوعی: هیچ فرد پاکدامنی را پیدا نخواهی کرد که در دلش آلودگی به گناه وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: کدام زن بیخبر و بیتوجه است که بر کارهای تو پی ببرد در حالی که پوشش و حجابش را رعایت نکرده است؟
هوش مصنوعی: بوی معطر می به قدری قوی و فراوان بود که حتی راهی به چشمه حیات نداشت.
هوش مصنوعی: آنها آنقدر در نافرمانی غرق شدهاند که حتی جهنم هم از غم تنهایی شیطان بیخبر است.
هوش مصنوعی: کسی که در کارش خلاقیت و مهارت دارد، نباید نگران باشد که دیگران چه چیزهایی ندارند یا چه کمبودهایی دارند. او باید بر روی هنر و تواناییهای خود تمرکز کند و نه بر نقصهای دیگران.
هوش مصنوعی: عمل انسان نتیجهای دارد و روزی مردم بر اساس آن عمل تامین میشود. هیچکس نمیتواند به خواستههای خود به تنهایی وابسته باشد، زیرا آنها قدرت جان را ندارند.
هوش مصنوعی: چرا کسی باید دلسوزی کند، وقتی که در دل انسان شکستهای وجود دارد که عواقبی ندارد؟
هوش مصنوعی: امروز در میان این آشفتگیهای دنیا، حتی یک قطره آب دریا بدون طوفان وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در بیابان راه نرو، چرا که حتی یک خار هم از صد غول سرگردان کمتر نیست.
هوش مصنوعی: بیابان چیست؟ آن زمان گذشته چه شهری وجود دارد که در آن هیچ نشانهای از غولها نباشد؟
هوش مصنوعی: از بیاحترامی و ناسپاسی مردم، هزاران جشن و عید هم که باشد، فایدهای ندارد.
هوش مصنوعی: کسی که از ترس خدا نعمتی را میشناسد، جز دستانش برای شکرگزاری چیزی ندارد.
هوش مصنوعی: کسی که لبخند شیرینی میزند، نمیداند که بخشنده نعمتهای ارزشمندی را به راحتی نمیدهد.
هوش مصنوعی: کارهای اشتباه باعث ناامیدی و شکست روح میشود، و در این زمینه هیچکس نمیتواند انکار کند.
هوش مصنوعی: ترک این کارها را فراموش نکنید، زیرا روح آدمی هیچ آسایش و آرامشی از ناامیدی نمیگیرد.
هوش مصنوعی: کسی که دانا است و تحت تأثیر خواستههای نفس قرار میگیرد، از عیبهای خود شرم نمیکند و آنها را پنهان نمیسازد.
هوش مصنوعی: هرگاه دشمنی با زخم زبانش چیزی بگوید، به همین دلیل نفس او به خاطر کبر و غرورش به هیچ عنوان به انسانیت نمیرسد.
هوش مصنوعی: کسی که چیزی را میداند و میتواند از آن دوری کند، اما تصمیمی برای ترک آن ندارد، در واقع درگیراست و نمیتواند از آن فاصله بگیرد.
هوش مصنوعی: اگر کسی مؤمن باشد، زنجیر و قلاب نمیتواند او را اسیر کند؛ اما اگر کسی کافر باشد، حتی به بتها نیز ایمان نخواهد آورد.
هوش مصنوعی: هر کسی که اگر ترک کند کارهای نادرست و بداند که این کار به نفع اوست، خداوند او را در حیرت و سردرگمی نمیگذارد.
هوش مصنوعی: کسی که نه عشق را میشناسد و نه قادر به درک آن است، نمیتواند با محبوب ازلی رابطهای داشته باشد.
هوش مصنوعی: گفتن خوب، خوب است و از عرفی میآید؛ اما کسی که گوش شنیدن ندارد، نخواهد شنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلی کز عشق جانان جان ندارد
توان گفتن که او ایمان ندارد
درین میدان که یارد گشت یکدم
که کس مردی یک جولان ندارد
شگرفی باید از گنج دو عالم
[...]
نباتی چو خط تو بستان ندارد
مذاق لبت شکرستان ندارد
همه«آنی»و ملک خوبی تو داری
تو این داری و جز تو، کس«آن»ندارد
چو گردون نیی، زانکه کین تو پیدا
[...]
بیا، کاین دل سر هجران ندارد
بجز وصلت دگر درمان ندارد
به وصل خود دلم را شاد گردان
که خسته طاقت هجران ندارد
بیا، تا پیش روی تو بمیرم
[...]
چنان لشکرکشی سلطان ندارد
چنان حوراوشی رضوان ندارد
بدان چستی و چالاکی سواری
به چین و کاشغر خاقان ندارد
فلک دارد مهی چون روی او لیک
[...]
مگر سنگین دل است و جان ندارد
هر آن کس کاو چو تو جانان ندارد
مبادا زنده در عالم دلی کاو
به زلف کافرت ایمان ندارد
مسلمانان مرا دردیست در دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.