چو آفرید بتا روی تو ز دوده خدای
مجوی فتنه و روی ز دوده را مزدای
بعارض تو آن گرد مشک سوده بسست
بچشم سرمه مکن ، خلق را بلا منمای
بلای تافته جعدت بسست بر دل خلق
متاب زلف و دگر بر بلا بلا مفزای
ببستن کمر و لب گشادن از خنده
همی میان و دهان ترا نبیند رای
اگر نمود نخواهی همی میان و دهان
یکی ببند لب از خنده و مبان بگشای
دگر بجور مکوشی که جور نپسندد
خدایگان خراسان امیر بار خدای
یمین دولت پیروز روز ملک افروز
امین ملت پیغمبر جهان آرای
چه امر نافذ او خلق را چه گردش چرخ
چه سایۀ علمش ملک را چه فرّ همای
فلک بنای سعادت همی بپای کند
بر آن زمین که همی شاه بسپردش بپای
هوا چو خاک بطبعش فرو نشیند پست
زمین چو ذره ز حلمش بماند اندر وای
خیال همت او را اگر بپیماید
بعمر خویش نپیماید آسمان پیمای
کمند او ببرد زور پیل گردنکش
سنان او بکند یشک شیر دندان خای
همی نگون شود از بأس و از مهابت شاه
به ترک خانۀ خان و به هند رایت رای
هنر بمایۀ فرهنگ او ندارد سنگ
خرد بمرتبت رای او نگیرد جای
اگر جمال پرستی سیرش را بپرست
وگر کمال ستایی هنرش را بستای
نگفت عادت او هیچ حلم را که برو
نگفت فکرت او هیچ خلق را که میای
برای بردن نامش دهان بعنبر شوی
بحال گفتن مدحش زبان بزر اندای
مجوی دولت خود را جز آن مبارک در
زمانه را مطلب جز در آن خجسته سرای
زمان کینه ورش هم بزخم کینۀ اوست
بزخم مار بود هم زمان ما را فسای
خدایگانا علمی نماند و فایده ای
که خاطر تو مر آنرا نکرد دست گرای
تراست نعمت ،پروردنی همی پرور
تراست فرمان ، فرمودنی همی فرمای
مبارکت باد این جشن مهرگان بزرگ
نصیب شادی ازین جشن برگذر بربای
بساط بزم کن از گونه گونه تحفۀ باغ
سرای خلد کن از نعمۀ سرود سرای
نشستگاه یکی نوبهار ساز بدیع
بجای گل می سوری بجای بلبل نای
بدار بسته همیدون دل ولی و عدو
ولی بنعمت و ناز و عدو بقلعۀ نای
اگر زمانه نگردد تو با زمانه بگرد
وگر سپهر نپاید تو با سپهر بپای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و ویژگیهای خاص یک شخص خاص میپردازد. شاعر با ستایش از شکل و زیبایی چهره این فرد، به او توصیه میکند که از فتنهانگیزی و ایجاد درد برای دیگران خودداری کند. او زلف و جعد این شخص را به عنوان بلایی که بر دل دیگران میافتد، معرفی میکند و به او میگوید که لبخند و خندهاش را کنترل کند. شاعر همچنین به اهمیت شخصیتهای بلندی همچون امیران خراسان و بزرگی آنان در زندگی جامعه اشاره میکند و به نعمتها و فرمانهایی که از جانب خدا به او داده شده است، تأکید میکند. در نهایت، شاعر طرفدار شادی و جشنهاست و از دوستداشتن این شخصیت و جشنهای مرتبط با او سخن میگوید، در تعادل با فشارها و مشکلات زمانه.
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی و جمال تو را خداوند خلق کرد، به دنبال فتنه و دردسر نرو، زیرا زیبایی تو از پاکی و نور الهی برمیخیزد.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت تو، مانند گرد مشک که بویی خوش دارد، نباید با سرمه به چشم بزنم، زیرا این کار باعث میشود که دیگران به زحمت و بلا دچار شوند.
هوش مصنوعی: مشکلی که از زیبایی و جذابیت موهایت به وجود آمده، دلهای مردم را تحت تاثیر قرار میدهد. از زیبایی خود نه برگرد و نه از درد و رنجی که به همراه دارد بترس.
هوش مصنوعی: کمر را محکم میبندد و از شادی لبخند میزند، اما در این حال کسی دهان او را نمیبیند.
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی که خودت را نشان دهی، پس بهتر است دهانت را ببندی و از خنده خودداری کنی.
هوش مصنوعی: دیگر به زحمت و ناملایمات نپرداز، زیرا خداوندِ خراسان، امیر بارِ خدا، این ناملایمات را نمیپسندد.
هوش مصنوعی: دولت یمین، یعنی سایه قدرت و سلطنت، نه تنها پیروز است بلکه همواره درخشان و برتر میباشد. او حافظ و نگهبان مردم است و از سوی خداوند، پیامبری است که جهان را به زیبایی و نظم میآراید.
هوش مصنوعی: هر چه از قدرت و اراده او بر مخلوق جریان دارد، همچون گردش آسمان و سایه علم او بر سر پادشاهان، همه نشاندهندهی عظمت و تاثیر اوست.
هوش مصنوعی: آسمان برای ساختن سعادت بر روی زمینی تلاش میکند که شاه آن را به دست سرنوشت سپرده است.
هوش مصنوعی: زمانی که هوا به طبیعت خود فرو میافتد و پایینتر از زمین قرار میگیرد، مانند ذرهای که از بزرگواری و صبوریاش در این حالت میماند و در درد و رنج به سر میبرد.
هوش مصنوعی: اگر انسان به آرزوها و رویاهای بزرگ خود فکر کند، هرچند که تلاش کند، نمیتواند به اندازه آسمان و عظمت آن دست یابد.
هوش مصنوعی: کمند او همچون زنجیری قوی، قدرت و عزم بزرگ را در هم میشکند و با نیروی خود، دندانهای شیر را نیز میشکند.
هوش مصنوعی: شاه با معنای عظمت و قدرت خود به دلیل ترس و خطر، خانهاش را ترک میکند و به هند میرود.
هوش مصنوعی: هنر به فرهنگ او وابسته است و ارزش خرد او نمیتواند در برابر جایگاهش قرار گیرد.
هوش مصنوعی: اگر به زیبایی علاقهمندی، زیبایی او را ستایش کن و اگر به کمال و ویژگیهای خاصی توجه داری، هنر او را تحسین کن.
هوش مصنوعی: او هیچگاه به کسی نميگوید که با بردباری و خویشتنداری چه کار کند، و همچنین در مورد افکارش هیچ نظری دربارهی مردم نمیدهد.
هوش مصنوعی: برای یاد کردن از او باید دهان را خوشبو کرد، چون در وصف او زبان به ستایش باز میشود.
هوش مصنوعی: هرگز نگرد به دنبال خوشبختی و سعادت خود در جایی جز آن مکان مبارک و خجسته. فقط در آن سرای خوش میتوانی به کامیابی دست یابی.
هوش مصنوعی: زمانی که شخصی احساس کینه و دشمنی دارد، زخمهای او به دیگران نیز منتقل میشود. این زخمها مانند نیش مار میمانند که میتواند دیگران را نیز آزار دهد و در طول زمان این آزار ادامه پیدا میکند.
هوش مصنوعی: ای خداوند، هیچ علم و دانشی نیست که از یاد تو دور مانده باشد و هیچ فایدهای نیست که تو به آن توجه نکرده باشی.
هوش مصنوعی: تو نعمت و رحمت خداوندی، و اوست که تو را پرورش میدهد. همچنین، اوست که به تو دستور میدهد و فرامینش را به تو میفرستد.
هوش مصنوعی: تبریک میگویم این جشن بزرگ مهرگان را. امیدوارم از این جشن شادی و خوشبختی نصیب تو شود.
هوش مصنوعی: مهمانی را با انواع هدایا و زیباییهای بهشتی فراهم کن و از برکات شادی و موسیقی لذت ببر.
هوش مصنوعی: مکان جدیدی برای بهار زیبا و تازهای فراهم شده است، جایی که به جای گل، سرخس وجای بلبل، نای است.
هوش مصنوعی: دل همواره در بند است، حتی اگر در ظاهر آزاد به نظر برسد. دوستیها و دشمنیها نیز در سایهی نعمت و زیبایی وجود دارند، و دشمنان ممکن است در لحظاتی که کمین کردهاند، آسیب برسانند.
هوش مصنوعی: اگر زمانه به حال خود تغییر نکند، تو هم باید با شرایط جدید همراه شوی و اگر آسمان هم ثابت نماند، تو هم باید در کنار تغییرات بایستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سپید برف برآمد به کوهسار سیاه
و چون درونه شد آن سرو بوستان آرای
و آن کجا بگوارید ناگوار شدهست
و آن کجا نگزایست گشت زود گزای
همی سراید چنگ آن نگار چنگسرای
نبید باید و خالی ز گفتگوی سرای
غذای روح سماعست و آن شخص نبید
خوشا نبید کهن با سماع طبع گشای
نبید تلخ و سماع حزین و روی نکو
[...]
دلم بدیگر جای و تنم بدیگر جای
تنم بغربت و دل با تو مانده اندر وای
بلای تن ز دلم هست کاشکی همه سال
تنم بنزد تو بودی و دل بدیگر جای
دعا کنم بخدای جهان همه شب و روز
[...]
به هفت کشور تا شکر پنج و ده گویم
نبود خواهم ساکن دو روز در یک جای
دو پای دارم چار دگر بباید از آنک
به هفت کشور نتوان رسید بیشش پای
چنان زندگانی کن ای نیک رای
[...]
بفر صاحب دولت نصیرالدین خدای
بهشت وار بیاراست این خجسته سرای
بهشتوار شود هر سر او هر مجلس
که کرد دیدن او صدر دین و دینارای
بجاه صاحب عادل شد اینسرای بهشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.