گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نورعلیشاه

اکنون که بطره ات اسیرم

هر دم چه زنی زغمزه تیرم

آزادم و بنده رخ تو

صیادم و در کفت اسیرم

خورشید برد ز اخترم نور

هرچند که ذره و حقیرم

باخاک یکیست گنج قارون

پیش من اگر چه بس فقیرم

خاطر ندهم بهر نگاری

تا نقش تو هست در ضمیرم

درخلد برین حرام باشد

بی لعل تو انگبین و شیرم

خمار ازل سرشته چون نور

از باده مهر تو خمیرم