گنجور

 
نورعلیشاه

زهی مصحف رو که در وی رقم

زابرو و انف است نون والقلم

لب از یاء و دندان ز سین چون نمود

زد از طاوها طره را پیچ و خم

دگر نقش حم هر سو نگاشت

خم گیسویش با دخان قلم

خوشا روی مویش که هر صبح و شام

زد از والضحی و ز واللیل دم

صدش حرف و نقطه چو از خط و خال

رقم یافت بر صفحه بیش و کم

پر از گوهر حمد و اخلاص گشت

زبان و دل از این چنین مصحفم

زنورت چه نور آیت نور یافت

زتاریکی دهر دونش چه غم

 
 
 
عیوقی

به یک جای بودند هر دو به هم

که این ابن عم بود و آن بنت عم

مشاهدهٔ بیش از ۴۱ مورد هم آهنگ دیگر از عیوقی
ناصرخسرو

اگر کار بوده است و رفته قلم

چرا خورد باید به بیهوده غم؟

وگر ناید از تو نه نیک و نه بد

روا نیست بر تو نه مدح و نه ذم

عقوبت محال است اگر بت‌پرست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه