ای روی نکرده هیچ سویم
سوی تو بود مدام رویم
هر غم ز شکنج طره تو
چوگان دگر زند بگویم
دستی بدل شکسته ام نه
برسنگ چرا زنی سبویم
آبم چه نمیزنی برآتش
آتش مزن از شرار خویم
جز خاک در تو منبعش نیست
این آب که میرود بجویم
سری که مرا ز تست در دل
گر سر برود بکس نگویم
در دیرو حرم چو نور تا چند
باشد ز پی تو جستجویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درمان دل خود از که جویم
افسانهٔ خویش با که گویم
تخمی که نروید آن چه کارم
چیزی که نیابم آن چه جویم
آورد فراق زردرویی
[...]
آیینه بخت پیش رویم
اقبال به شانه کرد مویم
گر نیست جمال و رنگ و بویم
آخر نه گیاه باغ اویم؟
ای خاک درِ تو آب رویم
بر باد مده چو خاکِ کویم
بیچاره بماندهام کزین پس
ره نیست به عقل چاره جویم
در کورهی آتشِ فراقت
[...]
ای گریه، ترا چه شکر گویم؟
کز تست هزار آبرویم
آید همه، بوی آتش دل
هر بار که از جگر ببویم
بیگانه و آشنا به یک بار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.