گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نورعلیشاه

سروی چو قدت جلوه کنان گه بچمن خاست

کز جلوه چو گلزار همه شهر بیار است

گل گرچه بود خرم و زیبا و دلارام

چون روی دلارای تو کی خرم و زیباست

تا صنع خدا جمله بیکباره به بینند

خلقی شده ناظر بجمالت ز چپ و راست

چون عشق بصد پرده نهانش نتوان کرد

این حسن و ملاحت که ز رخسار تو پیداست

صد خار جفا بیند و بر گل نکند باز

بلبل که ز عشق رخ گل واله و شیداست

نگذاشت مرا هیچ بدل صبر و نه طاقت

بازوی قوی پشت غمت بسکه تولاست

منظور بجز نور حق از روی تواش نیست

چون نور کسیرا که نظر روشن و پیداست