گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نورعلیشاه

یوسف مصر دلم از چه ز کنعان بگذشت

صبح وصلم بدمید و شب هجران بگذشت

از حرم هرکه درآمد بدر دیر مغان

کفر زلف تو بدید از سر ایمان بگذشت

هرکه بگشاد برخسار تو جانا نظری

چون من بیدل حیران شد و از جان بگذشت

ای بسا جان مقدس که شدش خاک نشین

سرو ناز تو براهی که خرامان بگذشت

هرکه بگشاد برخسار تو جانا نظری

همچو من بیدل و حیران شده از جان بگذشت

عاشقان را سرو سامان شده تا نور علی

در ره عشق بتان از سرو سامان بگذشت