بزم عشق است و همه شیشه و جامست اینجا
هرچه جز مستی عشق است حرامست اینجا
باده خواران همه افتاده ز می مست و خراب
آنکه هشیار نشسته است کدامست اینجا
روز اول که دلم خال و خطش دید بگفت
زیر هر دانه دو صد دانه و دامست اینجا
زاهد ار همچو خلیلت زند آتش تو مترس
نار نمرود همه برد و سلامست اینجا
ای خوش آن عاشق گمنام ز ننگ آزاده
که چو نور علیش ننگ ز نامست اینجا