منم آئینه وجه الهی
شده مظهر صفاتش را کماهی
منم سلطان کون بر مسند فقر
کمینه ملک من مه تا بماهی
چو عریانی لباس فقر آمد
چرا در بر کنم دیبای شاهی
تو شاه ظاهری من شاه باطن
تو مست جاه و من مست الهی
ترا شوکت اگر چه از سپاهست
مرا شوکت بود در بی سپاهی
ز سوز سینه مستان بپرهیز
که سوزاند جهانی را بآهی
نهانی گنجها نور علی راست
بخواه از وی هر آن گنجی که خواهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر خود را همچون آیینهای از صفات الهی معرفی میکند و بر این باور است که مظهر ویژگیهای خداوند است. او به این نکته اشاره دارد که در عین فقر، پرچمدار سلطنت واقعی است و بر مسند فقر نشسته است. شاعر به تمایز میان خود و دیگران اشاره میکند و میگوید که در حالی که دیگران به ظواهر دنیا وابستهاند، او در جوهره الهی مستی دارد. او همچنین اشاره میکند که شکوه و بزرگی منبعی الهی دارد و به گنجینههای معنوی اشاره میکند که در وجودش نهفته است. در نهایت، از شنونده میخواهد که برای دریافت گنجینههای معنوی به حقیقت نزدیک شود.
هوش مصنوعی: من مانند آینهای هستم که وجه الهی را نشان میدهد و صفات او را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: من پادشاه جهانی هستم که در آن فقر بر مسند نشسته است و یک ملک کوچک من اندازهی ماه است تا در کنار یک ماهی باشد.
هوش مصنوعی: چرا باید لباس مجلل و زیبا را بپوشم وقتی که در واقعیت در فقر و تهیدستی به سر میبرم؟
هوش مصنوعی: تو در ظاهر مقام و شکوه والایی داری، اما من در باطن خودم به مقامهای درونی و الهی مشغولم. تو به زرق و برق دنیا وابستهای و من به عشق و معرفت الهی.
هوش مصنوعی: اگرچه تو به خاطر قدرت و نیروی سپاه به بزرگی و شوکت رسیدهای، من هم به واسطهی نداشتن سپاه و در عین تنهایی، به بزرگی و شوکت میتوانم دست یابم.
هوش مصنوعی: از درد و سوز دل دردمندان دوری کن، زیرا این درد قادر است که جهانی را با یک نفس عمیق بسوزاند.
هوش مصنوعی: در پنهان، گنجها مانند نور علی وجود دارند. هر گنجی که بخواهد، از او درخواست کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
و لیکن عالم کون و تباهی
دگر گون یافت فرمان الهی
اتی النیروز یا ظل الاله
و من بجلاله الدنیا تباهی
و من خضعت له الافلاک طرا
خضوعا فی الاوامر والنواهی
زهی بر تو جهانداری و شاهی
[...]
ریاحینبخشِ باغ صبحگاهی
کلید مخزن گنج الهی
بشوهر گفت بر گو خود چه خواهی
جوابش داد آن مرد الهی
کمر می بندی ای یار سپاهی
مگر کاندر بسیج برگ راهی
مرو راه جفا و دوری ارچه
به روی رفتن بود رای سپاهی
کنی دعوی که ما هم زین سفرهاست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.