گنجور

 
نورعلیشاه

چمن فرمود باز آرایش گل

بلند آوازه شد آهنگ بلبل

چو زلف مشکبار گلعذاران

فشاند نافه چین جعد سنبل

کنون کز ژاله پر شد جام لاله

تو هم لبریز گردان ساغر مل

زنی اندر تسلسل دور تا چند

بدور انداز جامی از تسلسل

بگردون ساغر خور تا بگرد است

مکن در گردش ساغر تعلل

دلم گردیده تا مهمان عشقش

نشسته بر سر خوان توکل

بجز نورعلی کو تاجداری

که باشد قابل تخت تجمل