ای جلالت گشته مرآت جمال
وی جمال تو عیان اندر جلال
آفتابی چون جمالت لم یزل
خود نتابید از سپهر لایزال
زآتش شمع دل افروز رخت
سوخته پروانه سانم پر و بال
در ثنای شکرستان لبت
طوطی طبعم شده شیرین مقال
ساکنان کوی عشقت را بس است
کثرت و وحدت برویت خط و خال
ساقیم مست است و میریزد بجام
عاشقانرا می ز مینای وصال
از دل و جان کیست جز نور علی
محترم اندر حریم ذوالجلال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر دگرگون بود حالت پارسال
چونکه دیگر گشت باز امسال حال؟
تیر بودی چون شدهستی چون کمان؟
لاله بودی چون شدهستی چون تلال؟
ای نشاندهٔ دست روز و سال و ماه
[...]
ای جمال دولت ، ای چرخ جلال
وی ز تو افزوده گیتی را جمال
ای سعادت را بصدرت انتما
وی سیادت را بقدرت اتصال
اختران از رای تو جویندنور
[...]
ای به هستی داده گیتی را کمال
ملک را فرخنده هر روز از تو فال
صدر دنیایی و دنیا را به تو
هست هر ساعت کمالی بر کمال
چون وزارت آسمان رفعت شود
[...]
کرده چاهی خشک را در خشک سال
قطرهٔ آب دهانش پر زلال
ای گذر کرده ز حال و از محال
رفته اندر خانهٔ فیه رجال
ای بدیده روی وجهالله را
کین جهان بر روی او باشد چو خال
خال را حسنی بود از رو بود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.