گر بسر منزل جانان برسم بار دگر
بجز از آنکه دهم جان نکنم کار دگر
آنکه در دایره دل بودم مرکز جان
کشدم بهر چه هر لحظه بپرگار دگر
گرچه خوبان همه آیند بدلداری پیش
نیست ما را بجهان غیر تو دلدار دگر
یار اگر یار دگر گیرد و یاری نکند
تو مپندار که گیرم بجز آن یار دگر
یک خریدار نرفته است که آید صنما
بخریداری حسن تو خریدار دگر
کس به راز دل من پی نبرد غیر غمت
گرچه هر لحظه شود فاش ببازار دگر
هر شبم از مه رخسار تو چون نور علی
در دل و دیده تجلی کند انوار دگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یار با ما نه چنان بود که هر بارِ دگر
ترک ما کرد گرفتهست مگر یارِ دگر
وعدۀ وصل همیداد و نمیکرد وفا
داشت هر روز بیاراسته بازارِ دگر
گفته بود از منش اینبار دری نگشاید
[...]
گر بُوَد عمر، به میخانه رَسَم بارِ دِگَر
بجز از خدمتِ رندان نکنم کارِ دِگَر
خُرَّم آن روز که با دیدهٔ گریان بِرَوَم
تا زنم آب درِ میکده یک بارِ دگر
معرفت نیست در این قوم خدا را سَبَبی
[...]
چشم عاشق کش او کشت مرا بار دگر
گوئیا نیست بجز قصد منش کار دگر
بسته دام غم عشق بسی هست ولیک
همچو من نیست در این دام گرفتار دگر
من نیارم که کنم در رخ اغیار نظر
[...]
غیر ازو نیست مرا در دو جهان یار دگر
جز ویم یار دگر جز غم او کار دگر
من نه آن بلبلم ای گل که دو صد خار جفا
گر خلد از تو کنم روی به گلزار دگر
نکنم کفر قبول ار کندم پیر مغان
[...]
جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر
من نه آنم که فریب تو خورم بار دگر
شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی
تو برو بهر علاج دل بیمار دگر
گو مکن غمزهٔ او سعی به دلداری ما
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.