ترسم ز روی کار چه این پرده واکنند
می خوردن نهانی ما بر ملا کنند
شیرین لبان که از می تلخند کامران
کامم بجرعه ئی چه شود گر روا کنند
تاکی بنای ماتم و غم باشد استوار
ساقی بگو بساط نشاطی بپا کنند
گفتم که بامن اینهمه بیگانگی ز چیست
گفت این عنایتیست که با آشنا کنند
آنانکه بهره به حقیقت نبرده اند
تکفیر اهل حق ز جهالت چرا کنند
از حرب دشمنان چه هزیمت بدوستان
در عرصه که رایت نصرت بپا کنند
روشندلان که آینه وجه معنیند
مرآت دل ز نور علی باصفا کنند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ترس خود در مورد پردهبرداری از رازهایش سخن میگوید و از این که مبادا نوشیدنهای پنهانیاش فاش شود، نگران است. او به شیرینی لبان مینگرد و میپرسد که آیا با یک جرعه نوشیدنی میتوان به کام دل رسید. همچنین، شاعر از وضعیت غم و ماتم انتقاد میکند و درخواست میکند که مجال شادی و نشاط فراهم شود. او با شخصی که بیگانگی او را مطرح میکند، در مکالمهای عمیق به این نکته پی میبرد که این بیگانگی نتیجه توجه و عنایتی است که به آشناها میشود. در نهایت، شاعر به مسائلی چون نادانی برخی و جنگ بین دوستان و دشمنان اشاره میکند و از روشندلان میخواهد که با نور و روشنایی، وجه حقیقت را به نمایش بگذارند.
هوش مصنوعی: مبادا که چهرهمان را ببینند و پرده از رازهای ما بردارند، زیرا ممکن است که آشکار شود چهقدر به طور پنهانی از زندگی لذت میبریم.
هوش مصنوعی: خوشلبانی که با لبهای شیرین خود در حین نوشیدن شراب تلخ لبخند میزنند، اگر اجازه دهند که من هم از آنها یک جرعه بنوشم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
هوش مصنوعی: تا کی باید در سوگواری و غم زندگی کنیم؟ ای ساقی، بگو که بیایید جشنی برپا کنیم و از شادی لذت ببریم.
هوش مصنوعی: گفتم که چرا اینقدر از من فاصله داری، او جواب داد که این بیتوجهی، نشانهای از توجه خاصی است که به دوستان نزدیک میشود.
هوش مصنوعی: افرادی که از درک واقعیات دور ماندهاند، چرا باید اهل حقیقت را به نادانی و بیخبری متهم کنند؟
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، وقتی که دشمنان به ما حمله میکنند، چه نیازی به شکست دوستان است، در حالی که پرچم پیروزی آماده برافراشتن است.
هوش مصنوعی: روشندلان همچون آینهای هستند که معنی و حقیقت را به نمایش میگذارند و دلهایشان با نور علی (علی) پاک و روشن میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای پیشوای شرع که ایناء روزگار
از بهر دفع ظلم بتو النجا کنند
ارباب فضل ملتزم منّتی شوند
در خدمت تو گر بمثل جان فدا کنند
احوال روزگار از آن شد که بعد ازین
[...]
آنجا که وصف گیری آن دلربا کنند
از مشک اگر کنند حدیثی خطا کنند
گر کام اوست ریختن خون عاشقان
آن به که کامش از دل شیدا روا کنند
بیهوده رنج می برد از دست ما طبیب
[...]
درد دل مرا چو اطبا دوا کنند
درمان درد ما لب لعل شما کنند
بیچارگان شوق که بینند روی او
این بس بود ز دور که او را دعا کنند
شاهان چو در گذار ببینند خسته ای
[...]
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بُوَد که گوشهٔ چشمی به ما کنند
دَردَم نهفته بِه ز طبیبانِ مدعی
باشد که از خزانهٔ غیبم دوا کنند
معشوق چون نقاب ز رخ در نمیکشد
[...]
آنجا که وصف سرو گل اندام ما کنند
جانها به جای جامه به بویش قبا کنند
آنان که یافتند اثر کیمیای «فضل »
مس را به التفات نظر کیمیا کنند
ای خسته ای که بی خبر از درد دوستی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.