روز چون شب به عذر سر بنهاد
او هم افگند شیوهای بنیاد
گفت: «هستی تو یار دیرینه
محرم روزگار دیرینه
سخنی بود در میان قایم
من و تو هر دو مدعی دایم
به نهایت رسید و غایت کار
کردی اقرار بعد چند انکار
پس به انصاف مستحق گشتی
چون سپردی به حق مُحِق گشتی
دوستار توام چرا دانی
که به روز عدوی شه مانی
نسبتی باشدت به روی سیاه
با سواد خط مبارک شاه
سر گیسوی ست پرچم او
که شبی دیگر است بر خم او
کله پرچمش چو باز شود
راست چون زلف تو دراز شود
رنگ انگور مطبخی داری
لاجرم دست و دل سخی داری
کار ما نیست جز دعاگویی
بندگی کردن و رضاجویی
دست بردار و گو به صدق آمین
ایزدت حافظ و نصیر و معین»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.