روز شد باز گرم و بر جوشید
که: «مرا کی توان به گل پوشید؟
من که پیش تو خرد و مختصرم
چندبار از جهان بزرگترم
نرسد با منت بزرگ سری
غم خود خور که تو نه مرد خَوری
کمترین گنج خانه ام دریاست
واپسین چاکر درم جوزاست
تو پلاس سیه به صد تشویش
به سر اندر کشیده همچو کشیش
من متوّج به افسر زرکش
بر سریر فلک سلیمان وَش
هرکه را طالعش زِمَن باشد
مالک ملکت زَمَن باشد
گر تو هستی سوار بر ادهم
بارگیر من است اشهب هم
گر سیاه تو دور تازنده ست
چرده من هنوز پازنده ست
با من آخر نفاق چند کنی؟
دعوی (و) طمطراق چند کنی؟
همه کس را ز روز شرم و حیاست
پای سترو صلاح از او برجاست
نه چو شب کز وجود او فقها
بی حیایی کنند چون سُفها
همه اندیشه محال کنند
میل و رغبت به زلف و خال کنند
شوخ چشم و ستیزه روی شوند
بی محابا به بام و کوی شوند
شب ناگاه بی حجیب روند
که تهی مغز و پرنهیب روند
چون ز پیشش بهانه برخیزد
صد حجاب از میانه برخیزد
با همه کس چو پیش کار شود
در همه چیز یار غار شود»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.