چو لطف کردی و برداشتی به اعزازم
قبول کردهای ای دوست رد مکن بازم
مکن ز یار به آزار ترکِ دلداری
چو برگرفتی و بنواختی می اندازم
چنان ضعیف شدم در فراقِ تو که به جهد
ز اندرون به دهان برنیاد آوازم
چنان ز شوقِ تو مستغرقم که از حیرت
دمی ز فکرِ تو با خویشتن نپردازم
مگر موافق رایِ تو نیست می خوردن
که مست می شوم و فاش می شود رازم
چه می کنم نخورم ترکِ دُردِ می کردم
همان به است که با دردِ خویشتن سازم
نزاریِ توام آخر اگر چه هیچ نیام
ولی به قهر مرانم به لطف بنوازم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و وابستگی شدید خود به معشوق صحبت میکند. او به دوست خود میگوید که پس از محبت و لطفی که به او کرده، انتظار دارد که از او دوری نکند. شاعر به شدت در غم فراق محبوبش رنج میبرد و احساس ضعف میکند. او آنقدر در شوق و حیرت است که نمیتواند از فکر محبوبش دل بکند. در نهایت، شاعر از معشوق میخواهد که با او به خوبی و محبت رفتار کند و او را تنها نگذارد، حتی اگر به نظر بیاهمیت بیاید.
هوش مصنوعی: وقتی که با محبت و مهربانی به من توجه کردی و مرا عزیز شمردی، ای دوست، خواهش میکنم مرا دوباره نادیده نگير.
هوش مصنوعی: نباید به دوست خود آسیب برسانی، زمانی که او به تو عشق ورزیده و محبت کرده است، زیرا اگر او را رنجانده و از خود برانید، در نهایت من هم او را رها میکنم.
هوش مصنوعی: به قدری در دوری تو ضعیف شدهام که حتی با تمام تلاش، صدایم از درونم بیرون نمیآید.
هوش مصنوعی: من به شدت از شوق تو غرق شدهام که حتی لحظهای هم نمیتوانم از فکر تو و خودم دور شوم.
هوش مصنوعی: آیا به دلیل اینکه نظر تو با من یکی نیست، من باید بیپروا بنوشم و در نتیجه مست شوم و رازهایم آشکار شود؟
هوش مصنوعی: من چه کار کنم که از نوشیدن شراب پرهیز کنم؟ بهتر این است که با درد خودم کنار بیایم.
هوش مصنوعی: من به تو تعلق دارم، هرچند که به نظر ناچیز و کمارزش میآیم، اما با رفتارت مرا از خود نران و با مهربانی و لطف خود نوازشم کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کجا روم که کمند تو میکشد بازم
ضرورت است که با دیگری نمیسازم
چه میکنم به هوای دگر که مرغ توام
بدین طرف به طرب جان خویش در بازم
کبوتری که ز شهر تو نامهای آرد
[...]
به زخمِ تیرِ ملامت سپر نیندازم
ز رویِ بازی منگر که عشق می بازم
به غیرِ خانه بر انداز هر بنا که نهم
به هرزه بر گذرِ سیل خانه می سازم
خوش است خانه ی ابرو و تختِ پیشانی
[...]
نمازِ شامِ غریبان چو گریه آغازم
به مویههایِ غریبانه قِصه پردازم
به یادِ یار و دیار آن چُنان بِگِریَم زار
که از جهان رَه و رسمِ سفر براندازم
من از دیارِ حبیبم نه از بِلاد غریب
[...]
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویههای غریبانه قصه پردازم
به یاد مهدی هادی چنان بگریم زار
که راه و رسم فراق از جهان براندازم
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
[...]
چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم
چو مرغ رنگ بتنگست بال پروازم
رسید ضعف بجایی که نارساست اگر
کنند کوک بساز خموشی آوازم
ز بس جهان شده خالی ز دوستان صدیق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.