چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم
چو مرغ رنگ بتنگست بال پروازم
رسید ضعف بجایی که نارساست اگر
کنند کوک بساز خموشی آوازم
ز بس جهان شده خالی ز دوستان صدیق
فرامشی بود امروز محرم رازم
بشوق بال و پر افشانی فضای عدم
چو گل همیشه گشاد است بال پروازم
بسان بید موله درین چمن واعظ
ز سرفکندگی خویشتن سرافرازم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساس غم و تنهایی خود اشاره میکند. او با تشبیه زندگی به تار چنگ، میگوید که همچون ساز غمگینی است که گوشمالی میشود. ضعف و ناراحتی او به جایی رسیده که حتی نمیتواند صدای خود را تنظیم کند. او از فقدان دوستان واقعی در دنیا گلایه دارد و این باعث شده که رازهای خود را فراموش کند. اما با تمام این مشکلات، اشتیاق برای پرواز و آزادی را حفظ کرده و همچون گل، بال و پر افشانی میکند. در نهایت، او از سرافرازی در برابر مشکلات سخن میگوید و به خودکفایی و تواناییهای خود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که تار چنگ به صدا در میآید، غم مرا به خاطر میآورد. همچون پرندهای که در قفس گرفتار است، آرزوی پرواز دارم.
هوش مصنوعی: ضعف و ناتوانی به جایی رسیده که اگر بخواهند صدا و آهنگ من را تنظیم کنند، دیگر نمیتوانند.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه دنیا از دوستان وفادار خالی شده، امروز هیچ کس راز من را نمیداند.
هوش مصنوعی: با شوق و رغبت برای پرواز در فضایی که هنوز چیزی وجود ندارد، مثل گلی که همیشه شکوفا است، آمادهام تا بال و پر خود را باز کنم و پرواز کنم.
هوش مصنوعی: مثل بید موله در این باغ، من به خاطر افتادگی خودم به اوج و سرافرازی رسیدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کجا روم که کمند تو میکشد بازم
ضرورت است که با دیگری نمیسازم
چه میکنم به هوای دگر که مرغ توام
بدین طرف به طرب جان خویش در بازم
کبوتری که ز شهر تو نامهای آرد
[...]
به زخمِ تیرِ ملامت سپر نیندازم
ز رویِ بازی منگر که عشق می بازم
به غیرِ خانه بر انداز هر بنا که نهم
به هرزه بر گذرِ سیل خانه می سازم
خوش است خانه ی ابرو و تختِ پیشانی
[...]
نمازِ شامِ غریبان چو گریه آغازم
به مویههایِ غریبانه قِصه پردازم
به یادِ یار و دیار آن چُنان بِگِریَم زار
که از جهان رَه و رسمِ سفر براندازم
من از دیارِ حبیبم نه از بِلاد غریب
[...]
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویههای غریبانه قصه پردازم
به یاد مهدی هادی چنان بگریم زار
که راه و رسم فراق از جهان براندازم
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
[...]
ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم
به بال ناله بود چون سپند پروازم
مرا کباب دل از روی گرم می سوزد
اسیر خوی توام سایه پرور نازم
گر آفتاب جمال تو در نظر باشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.