ای دل آخر نشدی سیر ز محنت ای دل
به سرِ کویِ بلا بیش مکن سر منزل
چند گویی ز دهان و لب و چشم و خط و خال
چند گویی ز ختا و ختن و چین و چگل
می زنم سر به سر از دستِ تو با دیو و بلیس
می روم در به در از کرده ی تو خوار و خجل
منزلم بر سرِ آتش بود و از گریه
سیلِ خون می رودم در عقب از هر محمل
چشم در پیش و سر افکنده بمانم از چه
از بس انکار به هر انجمن و هر محفل
در مقاماتِ تحیّر ز پسِ استخلاص
گاه مصروعم و گه مسرع و گه مستعجل
از پیِ خونِ تو هر جا که رسیدم در حال
به گواهیِ من افعالِ تو کردند سجل
نیم جان دارم و گر نیز برآنی که ز تن
قطعِ پیوند کنی دست فرو کن بگسل
من به هر چیز که کردی بحلت کردم و رفت
آن تو دانی و نزاری که کند یا نه بحل
چند گویم ز دل و جان، من و تسلیم و گر
دولتم دست دهد پای بر آرم از گل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بهنگام سخا ابر کف و دریا دل
مشتری خوار ز دیدار تو و ماه خجل
بر نوشته است بعمر ابدی ملک ترا
در ازل ایزد و در دست جهان داده سجل
ز سواران چگل خوار و خجل خیل عجم
[...]
ای نگاری که به حسن از تو زند حور مثل
ای غزالی که سزاوار سرودی و غزل
بر عرب هست ز بهر تو عجم را تفضیل
که عجم وصف تو گفته است و عرب وصف طلل
سرو زیر حُلّل و ماه بود زیر حلی
[...]
جرم خورشید چو از حوت درآید به حمل
اشهب روز کند ادهم شب را ارجل
کوه را از مدت سایهٔ ابر و نم شب
پر طرایف شود اطراف چه هامون و چه تل
سبزه چون دست به هم درزند اندر صحرا
[...]
ماجرایی که میان من و گردون رفتست
دوش بشنو که ترا شرح دهم از اوّل
تا سحر گه من و او دیده بهم بر نزدیم
بس که گفتیم و شنیدیم ز هرگونه جدل
در میان گفتمش ای از تو واز گردش تو
[...]
شتران مست شدستند ببین رقص جمل
ز اشتر مست که جوید ادب و علم و عمل
علم ما داده او و ره ما جاده او
گرمی ما دم گرمش نه ز خورشید حمل
دم او جان دهدت روز نفخت بپذیر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.