گنجور

 
حکیم نزاری

دوست می دارم به جانش در میانِ جان و دل

چون کنم دستم رسد آیا بدان ترکِ چگل

باشدش آیا سر و برگِ جوان مردیِ آنک

دستِ من گیرد بر آرد پایِ امّیدم ز گل

کس چو من ماهی ندارد مهربان و کینه توز

کس چو من یاری ندارد جان فزای و دل گسل

دعویِ ما شد به دیوانِ قضایِ عشق قطع

کرده اند این ماجرا از مبداء فطرت سجل

فطرتم مشغول می دارد به عشق ای دوستان

هر کسی هستند در دنیا به کاری مشتغل

بر نگردم تا نیابم بار در عینِ حضور

اینَت بی همّت که از طوبا شود قانع به ظل

جانِ ما را اتّصالی نیست با افسردگان

جانِ ما بوده ست با جانان ز مبدا متّصل

چون کنی با آن که هم از دل برون شد هم ز جان

هم چو جان بنشسته باشد در میانِ جان و دل

تابِ زلفِ دل فریب و غمزه ی غمّازِ مست

دارد از رویِ خردمندان نزاری را خجل

بر لبِ کوثر ز جانی بر دهان از تشنگی

چون نداری اختیارش بایدش کرد بحل

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
قطران تبریزی

ابر درافشان بگردون بر همی بندد کلل

باد مشک افشان درختان را همی بندد حلل

ساخته چون لحن مطرب فاخته دستان بسرو

خاسته چون بانگ عاشق ناله کبک از قلل

در چمن چون ساقیان گلبن همی دارد قدح

[...]

سوزنی سمرقندی

خسرو سیارگان بیرون شد از برج حمل

برج تو از فر خسرو یافت مقدار و محل

مال و گنج گاه قسمت کرد بر سهل و جبل

بست بستان را از گوهرهای گوناگون جلل

از جواهر شد مرصع باغ و بستان زین قبل

[...]

مشاهدهٔ ۱۰ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
انوری

خاطری چون آتشم هست و زبانی همچو آب

فکرتی تیز و ذکایی رام و طبعی بی‌خلل

ای دریغا نیست ممدوحی سزاوار مدیح

وی دریغا نیست معشوقی سزاوار غزل

جمال‌الدین عبدالرزاق

آفتاب مطلع اقبال قتلق سعد دین

ای بنور رای روشن کرده اسرار ازل

بر فراز بام قدرت هندوی چوبک زنست

پاسبان قلعه هفتم که خوانندش ز حل

چون بپرواز اندر آمد خامه سر سبز تو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه