گنجور

 
حکیم نزاری

خنبِ من کوثرست و راحِ رحیق

گنجِ من کُنجِ خانۀ تحقیق

نفسم روح خاصه روحِ مسیح

خاطرم بحر خاصه بحرِ عمیق

سخنم دانه دانه دُرِ نفیس

لغتم نکته نکته رمزِ دقیق

نه غلط می کنم چه حاجتِ آن

که مقاماتِ خود کنم تصدیق

کارِ من نیست طم طراق نی ام

مردِ جنگ و جدل به هیچ طریق

من به خود نیستم کم از کم هیچ

هم مگر هم رهم شود توفیق

آرزو داشتم قناعت و بخت

در کنارم نهاده بی تعویق

کُنج کی خواهم و صراحی کی

ور بود یارَکی شریف و شَفیق

ساقیِ ساده بر ستیزه ی عام

میِ برّاق ریز در ابریق

جز به کشتن مده نزاری را

باش گو در محیطِ خنب غریق

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

وطواط

ای کرم را کف نهاده طریق

نیست بی طاعت تو هیچ فریق

صاحب دولت علی الاطلاق

خسرو عالمی علی التحقیق

حضرتت را سیادتست قررین

[...]