صراحی می زند بانگ اناالحق
بیا ساقی بده جام مروق
من از حلق صراحی می ننوشم
به وقت صبح تسبیح مصدّق
ببین بر چهره ی خوبان که از می
عرق چون می زند بر گل معلق
می و شاهد به غایت سازگار است
ولی با خاطر پاک محقّق
حدیث عاشقان این است بی شک
برین هم عاقلان دارند صدّق
مرا باری از این معنی به سر نیست
به پیش جمله می گوییم مطلّق
به مشتاقان می صافی حلال است
دریغ افسردگان را آب خندق
نزاری کو که بی رخسار جانان
ندارد کار ما سامان و رونق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شقیق النفس هات علی الشقائق
شرابی کان بدین وقت است لایق
گل اندر باغ می خندد چو معشوق
و قدیبکی السحاب بلحن عاشق
ادر بنت الکروم علی کرام
[...]
دلم را دیده عاشق کرد عاشق
که دل را عشق لایق بود لایق
مراد از دیده معشوق است معشوق
دلم پیوسته عاشق باد عاشق
بدان دلبر سپردم دل که دارد
[...]
بمعجز کرد ماه آسمان شق
نمود از ذاتِ بیچون سرّ مطلق
رفیقی هم دم و یاری موافق
به دست آور ببُر از هر منافق
برو یاری طلب کن کاندرین راه
گزیرت نبود از یاری موافق
بهانه عشق لیلی کن چو مجنون
[...]
کدامین نقطه را نطق است «اناالحقّ»
چه گویی هرزهای بود آن مُزَبّق؟
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.