تویی یار دیرینهٔ همنفس
نباشد به جای توام هیچکس
وصال توام آرزو میکند
نمیآید از سر برون این هوس
دلم میرود بر پی سوز عشق
رود کاروان بر خروش جرس
گناهی به جز عاشقی چیست هیچ
گنهکار را جای باشد حرس
جفاها که بر بندهات میکنی
کسی با تو هرگز نگوید که بس
ز سیلاب چشمم تغیّر کند
اگر باز گویند پیش اَرس
ز جانم نمانده ست جز یک رمق
اگر میتوان هیچ فریادرس
زمان تا زمان منقطع میشود
کدامین زمان بل نفس تا نفس
نزاری اگرچند خوش بلبلی ست
به دستان نیابد خلاص از قفس
ز معتوه معنی و صورت مجوی
سراسیمه نه پیش بیند نه پس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق عمیق و دلتنگی شاعر نسبت به معشوقش میپردازد. شاعر میگوید که هیچ کسی نمیتواند جایگزین معشوقش شود و آرزوی وصال او را در دل دارد. او از درد و سوز عشق میگوید و به گناه عشق اشاره میکند که تنها گناهش همین عشق است. همچنین شاعر به جفایی که معشوق به او میکند اشاره دارد و احساس ناامیدی و بیکسی خود را بیان میکند. در انتها، شاعر از وضعیت ناامیدی و عدم توانایی در رهایی از قفس عشق صحبت میکند و بر این نکته تأکید میکند که در عشق واقعی، معنا و صورتها اهمیت ندارند.
هوش مصنوعی: تو تنها دوستی هستی که با من همنفس است و هیچکس دیگری نمیتواند جای تو را بگیرد.
هوش مصنوعی: دوست داشتن تو آرزوی من است، اما این آرزو همیشه در ذهن من است و هرگز به حقیقت نمیپیوندد.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر شوق و سوز عشق در حال سفر است، مانند کاروانی که با صدای جرس در حال حرکت است.
هوش مصنوعی: جز عشق، آیا گناه دیگری وجود دارد؟ هیچ گنهکاری را نمیتوان سرزنش کرد.
هوش مصنوعی: ای معشوق، سختیهایی که بر من میگذرانی، هیچکس جز من هرگز به تو نخواهد گفت که کافی است و بس است.
هوش مصنوعی: اگر دوباره به من بگویند که پیش ارس بروم، چشمانم از شدت احساس پر میشود و تغییر میکند.
هوش مصنوعی: از جانم چیزی باقی نمانده جز یک ذره، اگر میشود کسی به دادم برسد.
هوش مصنوعی: زمان هر لحظه به لحظه دیگر قطع میشود، کدام لحظه در برابر نفس بعدی قرار دارد؟
هوش مصنوعی: اگرچه بلبلی زیباست، اما نمیتواند از قفس رهایی یابد.
هوش مصنوعی: از فرد دیوانه نه به دنبال معنا باش و نه به دنبال ظاهر. او نه میتواند گذشته را به خاطر آورد و نه آینده را ببیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به چیزی که باشد مرا دسترس
بکوشم نیازت نیارم به کس
ندید و نبیند ترا هیچکس
گه رزم مثل و گه بزم دس
بگفت این وزد بانگ را برفرس
فرس جست زیرش چو مرغ از قفس
من و زن در آن خانه تنها و بس
مرا گفت کی شوی، فریادرس
نبد چیز از آغاز ، او بود و بس
نماند همیدون جز او هیچ کس
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.