فراموش کردم بلاد و دیار
که برگشت بخت و بیفتاد کار
گرفتار گشتم به دامِ بلا
چه دامی بلایی سیه تابدار
کمندش لقب باشد و زلف نام
خطِ استوا بر پسِ پشتِ یار
به مارِ سیاهش تشّبه کنند
اگر چه گزاینده نَبوَد چو مار
به شب نیز هم انتسابش کنند
ولیکن شبی دل گرفتهست و تار
نمیگویم از خال و لب کز شکر
برآورده از رشک و غیرت دمار
ز چشمانِ مستش چه گویم که کرد
به هر ناوکِ غمزه صد دل فگار
کنارش گرفتم چنان در میان
که گویی ندارد میانش کنار
به صد رنگ دستان برون آورد
ز دستانِ سیمیان به رنگ و نگار
قضا چون چنین میرود بر سرم
ز دستم برون میرود اختیار
درین ورطۀ مشکل ای مدّعی
ملامت مکن بر نزاریِ زار



با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به توصیف حالتی از فراموشی و گرفتار شدن در دام بلا میپردازد. او از بازگشت بخت و مشکلاتی که بر زندگیاش سایه افکنده، سخن میگوید. شاعر به زیبایی و جذابیت یار خود اشاره میکند و از احساسی عمیق و دردناک نسبت به او صحبت میکند. در عین حال، او از سرنوشت خود و از دست دادن اختیارش ابراز تاسف میکند و از دیگران میخواهد که او را به خاطر این احساسات عذاب ندهند. در نهایت، شاعر با زبانی عاشقانه و هنر متنی، ابراز ضعف و دلتنگی خود را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: من دیار و سرزمین خود را فراموش کردهام، چرا که شانس برگشته و کارها به مشکل افتاده است.
هوش مصنوعی: درگیر چنگال مصیبت شدم که چه دام تاریکی و سختیای است.
هوش مصنوعی: زلف یار به عنوان کمندش شناخته میشود و در واقع خط صاف و زیبای این زلف بر پشت او نمایان است.
هوش مصنوعی: اگر چه که آن موجود به تازگی آسیب نمیزند، اما به خاطر رنگ سیاهش میتواند همچنان به مار تشبیه شود.
هوش مصنوعی: حتی شب هم میتوانند به او نسبت دهند، اما این شب، شبی است که دلها گرفته و تاریک است.
هوش مصنوعی: نمیگویم که زیباییهایت مانند خال و لب تو، از شیرینی شکر ساخته شدهاند؛ بلکه به خاطر حسادت و غیرت، جانم را به زحمت انداختهاند.
هوش مصنوعی: از چشمان جذاب و گیراش چه بگویم که با هر نگاهی به اطراف، دلها را به زخم میکشد و میشکند.
هوش مصنوعی: کنارش را چنان در آغوش گرفتم که انگار هیچ فاصلهای بین ما وجود ندارد.
هوش مصنوعی: دستهای او با هزار رنگ و نقش، زیباییهای فراوانی را به نمایش میگذارد و از دستان زبر و سرد سیمی فراتر میرود.
هوش مصنوعی: وقتی تقدیر اینگونه پیش میرود، احساس میکنم که اختیار از دستم خارج میشود.
هوش مصنوعی: در این وضعیت دشوار، ای کسی که مدعی هستی، بر زاری و گریه کردن نزار خرده مگیر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا جود او تازه دارد همی
مگر جودش ابر است و من کشتزار
«مگر» یک سو افکن، که خود هم چنین
بیندیش و دیدهٔ خرد برگمار
ابا برق و با جستن صاعقه
[...]
سَرِ مایهٔ گوهران این چهار
بَرآوَرده بیرَنج و بیروزگار
به از عید نشناسم از روزگار
نه از مدح خسرو به آموزگار
خداوند عالم کزو وقت ما
همه ساله عیدست لیل ونهار
یمین و امین اختر یمن و امن
[...]
جهاندار بخشندهٔ کامکار
خداوند بیچون، پروردگار
بدین خرمی و خوشی روزگار
بدین خوبی و فرخی شهریار
چنان گشت گیتی که ما خواستیم
خدایا تو چشم بدان دور دار
خداوند گار جهان فرخست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.