که دیده ست چشمی که دریا بود
همه گرد دریا ثریا بود
که دیده ست بحری که پیرامنش
مزین به لولوی لالا بود
محیطی که قعرش نباشد پدید
در او مردم دیده پیدا بود
گرین است پیدا بیا گو ببین
که نبود محیطی چنین یا بود
منم آن که پیوسته از آب چشم
چنین فتح بابم مهیا بود
به چشمی چنین جز به دیدار دوست
میسر نباشد که بینا بود
دلی دارم از آب زر ناشکیب
ولیکن در آتش شکیبا بود
که دیده ست آخر نشانی چنین
که هم آب و آتش به یک جا بود
کسی را که بر شمع رخسار دوست
زده در سر آتش ز صهبا بود
اگر ملک رومش مسلم شود
چو پروانه فارغ ز پروا بود
چو پروانه بشکفت اگر پر بسوخت
برین شمع پروانه عنقا بود
که شمع فلک در شبستان عشق
سرآسیمه پروانه آسا بود
ز ما هیچ ناید بلی هیچ کم
مگر خاطر دوست با ما بود
مرا نیست با بود و نابود کار
نزاری طفیل تولا بود
بگویید تا سر اسرار من
رموز محقق معما بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به توصیف احساسات عمیق و عشق شاعر به معشوق میپردازد. شاعر از چشمی سخن میگوید که مانند دریا وسیع و زیباست و محیطی را توصیف میکند که هیچ کمبودی ندارد. او خود را به عنوان کسی معرفی میکند که با اشکهایش در جستجوی دیدار معشوق است و دلش را با آتش عشق میسوزاند. شاعر به پروانهای تشبیه میشود که به سمت شمع عشق میرود و از سوختن نمیترسد. در نهایت، او به این نکته اشاره میکند که وجودش بدون خاطر دوست هیچ معنا ندارد و اسرار دلش در عشق و جستجوی معشوق نهفته است.
هوش مصنوعی: کسی دیده است چشمی را که همچون دریا وسیع و عمیق است و همه چیز را تحت تأثیر خود دارد، مانند ستاره ثریا که در دل آسمان میدرخشد.
هوش مصنوعی: آیا کسی دریا را دیده که اطرافش با نوارهای زیبایی مانند لولوی لالا تزئین شده باشد؟
هوش مصنوعی: محیطی که ته و عمق ندارد، باعث میشود انسانها و موجودات در آن دیده شوند و زندگی کنند.
هوش مصنوعی: بیا و ببین که آیا در اینجا محیطی به این زیبایی هست یا نه.
هوش مصنوعی: من همان کسی هستم که همیشه با چشمان اشکبارم، درهای جدیدی را به روی خودم میگشایم.
هوش مصنوعی: چنین چشمی فقط میتواند دوست را ببیند و غیر از آن امکان دیدن چیزی دیگر برایش وجود ندارد، زیرا تنها در این حالت است که بینا میباشد.
هوش مصنوعی: من دلی دارم که مانند طلا نرم و حساس است، اما با این حال در برابر مشکلات و سختیها صبر و تحمل زیادی دارم.
هوش مصنوعی: کیست که چنین منظرهای را دیده باشد که آب و آتش در یکجا جمع شده باشند؟
هوش مصنوعی: کسی که چهرهاش مانند شمع درخشندگی دارد و محبت دوست او را به شدت تحت تأثیر قرار داده است، از حالتی سرمست و مستی لذت میبرد.
هوش مصنوعی: اگر حکومت روم به دست مسلمانان بیفتد، مانند پروانهای خواهد بود که دیگر نگران چیزی نیست.
هوش مصنوعی: وقتی پروانه در کنار شمع شکوفا میشود، اگر بالهایش بسوزد، نشانهای از وجود یک موجود نادر و خاص مانند «عنقا» خواهد بود.
هوش مصنوعی: شمع آسمان در فضای عشق به گونهای بود که مانند پروانهای ناآرام و بیقرار میدرخشید.
هوش مصنوعی: از ما هیچ چیز نمیآید، جز این که وجود دلدار همراه ما باشد.
هوش مصنوعی: من با وجود و عدم کاری ندارم؛ تنها در سایه محبت تو زندگی میکنم.
هوش مصنوعی: بگویید تا رازهای عمیق و معماهای من روشن شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگرچه گوی سرو بالا بود
جوانی کند پیر کانا بود
که خورد عرب شیر و خرما بود
ازین دو عرب ناشکیبا بود
هنر هرجه در مرد والا بود
به جهرش بر از دور پیدا بود
درختی که فوق ثریا بود
زهر چیز برتر به بالا بود
یکی از ره ژرف دریا بود
یکی دیگر از سوی صحرا بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.