هر که را عشق هم نشین باشد
جامۀ خوابش آتشین باشد
خانه خالی که دوست ننشیند
در وجودی که مهر و کین باشد
بی نمازی بود که در رهِ عشق
التفاتش به کفر و دین باشد
دوستان در چنین بلا که منم
صبرم از دوست بیش ازین باشد
عاقبت غم در آرد از پایم
بارِ هجران اگر چنین باشد
کم ز کاهی بود به بازویِ عشق
گر همه کوهِ آهنین باشد
بر سرِ خاکم ار به رستاخیز
گذرِ یارِ نازنین باشد
بر کشد تا به آسمان فریاد
استخوانم که در زمین باشد
عزمِ غربت نزاریا نکند
هر که را مقبلی قرین باشد
بر نخیزی دگر ز خاکِ درش
اگرت بخت هم نشین باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عادت چون تویی چنین باشد
جگرم خون کنی همین باشد
چونکه ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود یقین باشد
هر کرا زلف عنبرین باشد
طبع اوبا وفا بکین باشد
چون بود بر رخ تو طرّۀ تو
نقش چین بر حریر چین باشد
غمزۀ تو بچابکی ببرد
[...]
هر که را علم و ملک و دین باشد
عین آب حیات این باشد
ور بود آن برای این باشد
با چنین صدق آن گزین باشد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.