بکشم گر همه کوه است وز آهن ستمت
بر ندارم به جفا چشم امید از کرمت
تا بمیرم زغمت روی نتابم هرگز
وین تفاخر نه بس آخر که بمیرم ز غمت
در وفای تو نشینم که توانم بر خواست
از سر سر که سرم باد فدای قدمت
عیب گویند که در پای تو افتم آخر
که به بت خانه روی سجده نماید صنمت
تا سلامی به تو آرد به رقیبت فرمای
تا صبا را نبرد ناز بسی از کرمت
قادری گر بزنی گر بنوازی ، اما
آن کن ای دوست که از کرده نباشد ندمت
یاد داری که چه عهد است میان من و تو
تا بدانی که فراموش نکردم قسمت
در کشیدم ز همه خلق جهان دامن دل
بو که چون پیرهنت تنگ به بر در کشمت
جهد کن در طلب وصل نزاری خوش باش
عاقبت دست دهد دولت این نیز همت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای فلک سبزه ئی از صحن ریاض کرمت
بیت معمور مقامی ز حریم حرمت
آسمان چرخ زنان گرد زمین می گردد
تا مگر خاک شود پیش غبار قدمت
گاو گردون زره کاهکشان بگریزد
[...]
پیش ازان دم که دهم جان من بیدل ز غمت
قدمی نه که شوم خاک به زیر قدمت
رحمتی کن که من تشنه جگر می میرم
چشم بر رشحه آبی ز سحاب کرمت
خوش بران رخش که در جلوه گه حشمت و ناز
[...]
دل به امید کرم دادم و دیدم ستمت
چه ستمها که ندیدم به امید کرمت؟
دارم آن سر: که به خاک قدمت سر بنهم
غیر ازینم هوسی نیست، به خاک قدمت
تویی آن پادشه مملکت حسن، که نیست
[...]
ای طربخانه دل خلوت سلطان غمت
پرده دیده سراپرده خاک قدمت
وعده داد مرا ماه من امشب ای صبح
بخدا گر همه صدقست نگه داردمت
بعلاجی دگرم حال مگردان که مرا
[...]
ای علمدار به خون غوطهورم کو علمت
به سر خاک به نمود مکان از ستمت
نظری سوی برادر بنما باز که باز
جانی آید به بدن از نگه دم به دمت
فرش سم فرس خصم شده پیکر تو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.