بهارِ تیر ماهی خوش بهاری ست
و لیکن عشق موقوفِ نگاری ست
حضورِ یارِ همدم در مه دی
اگر حاصل شود خوش نوبهاری ست
به واجب روزگارِ عمر دریاب
اگر دریافتی خوش روزگاری ست
گلِستانی ست امّا مشکل این ست
که در پیراهنِ هر برگ خاری ست
اگر مردانه عزمِ دوست داری
به ترکِ وایه گفتن سهل کاری ست
همین است و بس ار دانی که با دوست
وفایِ عهد محکم یادگاری ست
مرا در داستانِ عشق سرّی ست
که در هر حرف مرموز اعتباری ست
نزاری ترکِ انکار و تصرّف
که در هر گوشه ای بینی تو یاری ست
محیطِ موج و طوفانِ قیامت
که را این جا مجالِ اختیاری ست
نشاید آشنایی کرد با موج
خنک بی گانه ای کو بر کناری ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو ما را خرّمی و شاد خواریست
بد اندیشان ما را رنج و زاریست
درست آن شد که این گردش به کاریست
درین گردندگی هم اختیاریست
تو کآتش میپرستی روزگاریست
بسوزد آخرت وین طرفه کاریست
ز دورش هر یکی گردش به کاریست
به ریز هر یکی دیگر شماریست
خرد را نزهتی، جان را بهاریست
جهان را از من این خوش یادگاریست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.