شاد کن جان من که غمگین است
رحم کن بر دلم که مسکین است
روی بنمای تا نظاره کنم
کآرزوی من از جهان این است
دل بیچارگان به وصل دمی
شادمان کن که نیک غمگین است
گه گهم یاد کن به دشنامی
سخن تلخ از تو شیرین است
بی رخت دین من همه کفر است
با رخت کفر من همه دین است
دل به تو دادم و ندانستم
که تو را ناز و کبر چندین است
ننوازی و بس بیازاری
آخر ای دوست این چه آیین است
کینه بگذار و مهربانی کن
که نزاری نه در خور کین است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دوست خود میخواهد که به او آرامش و شادی بخشد، چرا که دلش غمگین و دردمند است. او از دوست میخواهد که با یک نگاه یا خیری، دل بیچارگان را شاد کند و یادآوری میکند که یاد او حتی در دشنام هم شیرین است. شاعر بیان میکند که بدون وجود محبوب، ایمانش پوچ و بیمعناست و عشقش به او باعث میشود که از کفر به دین برسد. او ابراز میکند که نسبت به محبوبش نادانسته دل باخته و از رفتار ناخوشایند او ناراحت است. در نهایت، از دوستش میخواهد که کینه را کنار بگذارد و با مهربانی رفتار کند، چرا که این رفتار ناپسند است.
هوش مصنوعی: خوشحال کن روح من را که غمگین است و بر قلبم رحمت کن که دردمند است.
هوش مصنوعی: به من نشان بده که تو را ببینم؛ زیرا آرزوی من در این دنیاست که تو را تماشا کنم.
هوش مصنوعی: دلهای بیچارگان را با لحظهای وصال و خوشی شاد کن؛ زیرا که حالا هم غمهای زیادی دارند.
هوش مصنوعی: گاهی که به یاد تو میافتم، حتی اگر به بدگویی از تو سخن بگویم، آن صحبت تلخ برایم شیرین است.
هوش مصنوعی: بدون وجود تو، ایمان من به کل بیمعناست و در واقع کفر است. ولی وقتی تو هستی، حتی کفر من به نوعی تبدیل به ایمان میشود.
هوش مصنوعی: دل خود را به تو سپردم و نمیدانستم که تو چه اندازه در خود لذتجویی و خودخواهی داری.
هوش مصنوعی: ای دوست، چه ظلمی است که تنها به ستمگری و آزار من مشغولی و هیچ همدلی نمیکنی؟
هوش مصنوعی: کینه و دشمنی را کنار بگذار و با مهربانی رفتار کن، زیرا آدمی مانند نزار لایق کینهورزی نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
تا جهان است؛ کار او این است
نوش او نیش و مهر او کین است
زآنکه در کویت آفتاب این است
نیم شب چون نماز پیشین است
ای عزیزان بر جهان این است
زهرش اندر گیای شیرین است
بزمهای تو گرچه رنگین است
آنچه بزم مخلد است این است
شیر در کار عشق مسکین است
عشق را بین که با چه تمکین است
نکشد کس کمان عشق به زور
عشق شاه همه سلاطین است
دلم از دلبران بتی بگزید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.