گنجور

 
حکیم نزاری

اگر چه هر چه تو گویی صواب من آن است

ولی چو دل به خطا می رود چه درمان است

به روای ترکم اگر ترک جان بیاد گفت

ازو دریغ ندارم که خوشتر از جان است

مرا امید به هشیاری و صلاح نماند

که خاطر از پی ترکان مست چشمان است

ز عمر چیزی باقی نماند و ما فیها

هنوز تا نفس آخرین بر آن سان است

دلی ندارم و جمعیتی و غم خواری

عجب نباشد اگر خاطرم پریشان است

زغرقه بودن من فارغی درین گرداب

ترا که بر لب جویی نشسته آسان است

زهر صفت که کنند آفتاب گردون را

رخش هنوز به خوبی ،هزار چندان است

ز ناف آهوی تبّت دگر مگو که خطاست

هزار چین اش در زیر زلف پنهان است

غرض صلاح منش نیست مصلحت بین را

حسد دمار بر آرد از او غرض آن است

نزاریا به بلایی که مبتلا شده ای

اگر تو شرح دهی ورنه می‌توان دانست

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
انوری

کمال دین محمد محمد آنکه برای

جمال حضرت و صدر و وزیر سلطانست

نفاذ حکم و قضا و قدرت قدر وسع آنک

به حل و عقد ممالک منوب دورانست

سپهر برشده تا رای روشنش دیدست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
کمال‌الدین اسماعیل

دلم در آرزوی عشق روی جانانست

بعشق می نرسم این همه بلا زانست

همه ازین سوی عشقست هر چه رنج و بلاست

چو جان بعشق گروکشت کار اسانست

چو اهل عشق نباشی و لاف عشق زنی

[...]

حکیم نزاری

به قامت تو که تشویش سرو بستان است

به طلعت تو که تشویر ماه تابان است

به ابروی تو که جفت است و در جهان طاق است

به گیسوی تو که دلگیر تر ز قطران است

به سینه ی تو که از رشک اش آب گردد سیم

[...]

جهان ملک خاتون

بنای خاطر ما از غم تو ویرانست

ز سوز عشق رخت آتشیم در جانست

اگر ز من طلبد جان از او دریغم نیست

هزار جان عزیزم فدای جانانست

به عید روی تو گفتم به دل چه چاره کنم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
قاسم انوار

بگوش سرو چه گفتی؟ که پای کوبانست

بگوش عقل چه گفتی، که مست و حیرانست

مرا مگوی که: آهسته باش و دم درکش

فغان من همه زان چشم مست فتانست

بیا بکوی خرابات عشق، تا بینی

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه