از من چه شد که یاد نیامد حبیب را
مردم ز درد و نیست غم من طبیب را
گو رنجه کن قدم به عیادت که خوب روی
نبود بدیع اگر بنوازد غریب را
برآستان دوست مجاور بدی سرم
گردست امتناع نبودی رقیب را
هرگز به هرزه دامن گل کی دهد ز دست
گر هیچش اختیار بود عندلیب را
رغم عدو چه تعبیه یی ساخت زلف دوست
در جیب صبح باد روان کرد طبیب را
جز یاد دوستان نرود در مسامعم
آن به که نشنوم هذیان خطیب را
پیرانه سر چو زاهد صنعان ز دست دل
درگردن افکنم به ارادت صلیب را
استاد من معلم کُتّاب عشق بود
بیهوده می کنند ملامت ادیب را
تسلیم عشق شو چو نزاری نه معترض
نقض معلمان نرسد مستجیب را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر به درد و غم ناشی از دوری از معشوق پرداخته است. او از بیخبر بودن از حبیب خود صحبت میکند و به این نکته اشاره میکند که طبیب (شاهد محبت) از درد او آگاه نیست. شاعر خواهان دیدار معشوق است و به زیبایی او تمجید میکند. همچنین به یاد دوستان و عشق زنده میپردازد و علیرغم مشکلات و سختیها، تسلیم عشق میشود. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که نباید به انتقاد از ادبیات علمای عاشق پرداخت و تسلیم عشق شد.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه بر سرم آمده که یاد محبوبم از دلم رفته است. مردم از درد و رنج من میگویند، اما هنوز کسی را نیافتم که به حال من رسیدگی کند و درمانم کند.
هوش مصنوعی: اگر دردی به دل کسی هست، از رنج و زحمت خودت بیفزای و برای عیادت او برو. زیبایی و نیکی، اگرچه در حیات خوبان دیده میشود، اما میتواند در دل افراد غریب نیز جایی داشته باشد.
هوش مصنوعی: در آستان دوست نشستهام و از دیدن او حاضرم، هیچ مانعی برای رقیب وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هرگز گل به کسی که بیدلیل و بیبرنامه است، دست رد نمیکند. اگر هم اختیارش باشد، هر پرندهای مثل بلبل نمیتواند به راحتی به آن دسترسی پیدا کند.
هوش مصنوعی: در مقابل دشمن، چه تدبیری اندیشیده است که موهای دوست مانند صبح دلفریب در باد میرقصد و طبیب را به شگفتی میآورد.
هوش مصنوعی: جز یاد دوستان، هیچ چیزی در خاطر من نمیماند. بهتر است که نشنوم حرفهای بیمعنی و بیمورد سخنران را.
هوش مصنوعی: در سن پیری، مثل یک زاهد، علاقهام را فدای عشق میکنم و به نشانه احترام صلیب را بر گردن میاندازم.
هوش مصنوعی: استادم کسی بود که عشق را به ما آموخت و انتقاد ادبیان را بیدلیل میدانستند.
هوش مصنوعی: به عشق تسلیم باش و مانند نزاری نباش که همیشه معترض و منتقد باشد؛ چراکه پاسخ اجابت به دعاها فقط از طرف کسانی میرسد که دلشان صاف است و به عشق و محبت پایبندند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عیبم مکن که دوست ندارم رقیب را
کز دست او به خواب نبینم حبیب را
گر من شکایتی کنم از غصه رقیب
از باغبان رسد گله ای عندلیب را
ای من غریب شهر تو دانی نه لایق است
[...]
بر قتل چون منی چه گماری رقیب را؟
ای در جهان غریب، مسوز این غریب را
دورم همی کنند ادیبان ز پیش تو
ای حورزاده، عشق بیاموز ادیب را
روی تو گر ز دور ببیند خطیب شهر
[...]
ما بی نصیب و آن همه حشمت رقیب را
از خوان رزق کس نبرد جز نصیب را
گیرم حبیب روی نماید معاینه
کو دیدهای چنان که ببیند حبیب را
چون از جفای خار بر آتش گل آب شد
[...]
روزی که پیش خویش نبینم حبیب را
دارم هزار شوق که بینم رقیب را
در پیش گل مشاهده خار می کند
چون رشک مضطرب نکند عندلیب را
دانسته ام که عارضه عشق بی دواست
[...]
مانند من سگی سر کوی حبیب را
باید کز آشنا نشناسد غریب را
دردا که دلبری نبود جز تو تا به تو
چندی کنم تلافی رشک رقیب را
آنجا که زلف و روی تو باشد نهان کند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.