دلم را دیدهام روز جایی و عجب جایی
خوشی بنشسته بر طاقِ دو ابروی دلآرایی
مثال قوس رنگین بر کنارِ تختهٔ سیمین
به خطّ سبزِ زنگاری کشیده طُرفه طغرایی
نباشد در نگارستانِ چین آن طاق را جفتی
نباشد در همه روی زمین زآن خوبتر جایی
به خود گفتم چه گویم با دل الحق جای آن دارد
ازین خوشتر که را بودهست ملجایی و مأوایی
ندارد هیچ دلداده چنان آسایشِ جانی
نبیند هیچ مشاطه چنان آیینه سیمایی
چه خوش باشد کناری از میان لاله رخساری
چه خوش باشد میانی از کنارِ سرو بالایی
دلم را در چنان جایی بدیدهستم ز بس غیرت
چنینم در دماغ افتاد آشوبی و سودایی
ز رشکِ دل درافتادم به غبن و غصّه و حسرت
کدامین دل هوسناکی، بلایی، خویشتنرایی
نزاری تا به کی زاری منال از دل نمیدانی
که بارِ عشق بردن مشکل است از ناتوانایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساس محبت و زیبایی را توصیف میکند. گوینده با مشاهده دلربایی و خوشی در جایی خاص، تحت تأثیر زیباییها قرار میگیرد و این زیباییها را با رنگینکمان و طلا مقایسه میکند. او میگوید که در هیچجا چیزی به دلربایی آنچه دیده، نمیتواند یافت شود. در عین حال، این زیبایی حسرت و درد را نیز به او منتقل میکند، زیرا او در تلاش است تا عشق و زیبایی را تجربه کند، اما میداند که عشق بار سنگینی بر دوش انسان است. در نهایت، او از درد و غم ناشی از عشق و غیرت خود سخن میگوید و میفهمد که تحمل این بار عشق برای او دشوار است.
هوش مصنوعی: دل من را در روزی خاص دیدهام و عجیب است که شادی و خوشی بر سر دو ابروی زیبای آن نشسته است.
هوش مصنوعی: تصور کن که در کناره یک تخته نقرهای، قوس رنگینی به رنگ سبز و زنگاری طراحی شده است که زیبایی خاصی به آن بخشیده و حال و هوای خاصی را تداعی میکند.
هوش مصنوعی: در باغ زیبای چین، طاقی وجود ندارد که همانند آن در همه دنیا باشد؛ جایی بهتر از این جستجو نمیتوان کرد.
هوش مصنوعی: به خودم گفتم چه بگویم به دلم؛ واقعاً جایش این است که از این بهتر چیزی بگوید، زیرا همیشه ملجأ و پناهگاهی برای آن بوده است.
هوش مصنوعی: هیچ عاشقدلی چنین آرامشی را تجربه نمیکند که هیچ آرایشگری هم مثل او نمیتواند زیبایی را در آینه نشان دهد.
هوش مصنوعی: چه خوب است در کنار کسی که چهرهاش مانند لاله زیباست، و چه خوب است در میان کسی که قدش مانند سرو بلند و دلفریب است.
هوش مصنوعی: دل من در وضعیتی قرار دارد که از شدت غیرت و احساسات، دچار آشوب و وسوسه شدهام.
هوش مصنوعی: به خاطر حسودی دل، دچار ناراحتی و اندوه شدم. چه دل خواستی وجود دارد که باعث چنین بلای ناخوشایندی شده و خودسری میکند؟
هوش مصنوعی: حدیث دل و درد عشق را تا کی باید ادامه داد؟ آیا نمیفهمی که تحمل بار عشق کار آسانی نیست و از عهدهی ناتوان برنمیآید؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بهار آمد من و هر روز نو باغی و نو جایی
به گشتن هر زمان عزمی به بودن هر زمان رایی
قدح پر باده رنگین به دست باده پیمایی
چو مرغ از گل به گل هر ساعتی دیگر تماشایی
نگاری با من و رویی نه رویی بلکه دیبایی
[...]
شبی تاری چو بیساحل دمان پر قیر دریائی
فلک چون پر ز نسرین برگ نیل اندوده صحرائی
نشیب و توده و بالا همه خاموش و بیجنبش
چو قومی هر یکی مدهوش و درمانده به سودائی
زمانه رخ به قطران شسته وز رفتن برآسوده
[...]
ایا بی حد و مانندی که بی مثلی و همتایی
تو آن بی مثل و بی شبهی که دور از دانش مایی
ز وهمی کز خرد خیزد تو زان وهم و خرد در وی
ز رایی کز هوا خیزد تو دور از چشم آن رایی
پشیمانست دل زیرا که تو اسرارها دانی
[...]
خرد را دوش میگفتم که ای اکسیر دانایی
همت بیمغز هشیاری همت بیدیده بینایی
چه گویی در وجود آن کیست کو شایستگی دارد
که تو با آب روی خویش خاک پای او شایی
کسی کاندر جهان بیهیچ استکمال از غیری
[...]
زهی اخلاق تو محمود همچون عقل و دانائی
زهی ایام تو مشکور همچون عهد برنائی
امام شرق رکن الدینکه سوی حضرتت دایم
خطاب انجم و چرخست مولانا و مولائی
اضافت با کف رادت ز گیتی گنج پردازی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.