من آن نی ام که نی ام با تو یک دل و یک روی
دو روی نیست دلم با تو چون گلِ خودروی
خیالِ قامتِ زیبایِ تو بر استاده ست
کنارِ چشمه ی چشمم چو سرو بر لبِ جوی
خوشا میانِ تو گر در کنار می آید
ببین که نکته چه باریک می رود چون موی
به دستِ من سرِ زلفین هم چو چوگانت
کجا رسد ز چه بیرون برم ز میدان گوی
بر آستانِ تو خواهم که معتکف باشم
رقیب خود نگذارد گذشتن از سرِ کوی
گرفته ام چو کمان گوشه ای ز دستِ حسود
که تیرِ طعنه روان کرده اند از همه سوی
کسان که غیبتِ من می کنند نشناسند
که التفات نباشد مرا به بیهده گوی
چرا مصالحِ خود ننگرد چه می خواهد
ز عیب کردنِ من حاسدِ ملامت جوی
ز روحِ راح نفورند باد پیمایان
نمی برند و لیکن ازین گلِ ستان بوی
نزاریا اگرت سر چو دل بخواهد رفت
برایِ دوست مگردان ز تیغِ دشمن روی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات عمیق و خالصانهاش نسبت به معشوق اشاره میکند. او خود را به نی تشبیه میکند که با معشوق یک دل و یکرنگ است و از دو رویی برحذر است. تصویر زیبای معشوق به او آرامش و زیبایی میبخشد و شاعر آرزو دارد در کنار او باشد. او همچنین از رقبا و حسودانی که در پی ایجاد دردسر هستند، شکایت میکند و بر اهمیت وفاداری و پرهیز از غیبت تأکید میدهد. شاعر در پایان، به انتقاد از کسانی میپردازد که به زیباییها و خواستههای دیگران توجه نمیکنند و به دشمنی رو میآورند. شعر به عمق احساسات عاشقانه و نگرانی از حاسدان و رقبا میپردازد.
هوش مصنوعی: من مانند نی هستم که با تو یک دل و یک رنگ نیستم. دل من نسبت به تو مانند گلی است که در خودرایی میروید.
هوش مصنوعی: تصور زیبایی تو مانند درخت سروی است که در کناره چشمه چشمانم ایستاده است.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که در نزد تو قرار میگیرد و بیندیش که این نکته چگونه به ظرافت و دقت بیان شده است، مانند نازکی یک موی.
هوش مصنوعی: به دست من، شانه کردن موهای زیبا و دلربا مانند کار تو نیست. من از چه چیزی باید دور شوم تا نتوانم در میدانی که تو هستی، رقابت کنم؟
هوش مصنوعی: میخواهم در آستان تو بمانم و وقف تو شوم، اما رقیبم نمیگذارد که از سر کوی تو بگذرم.
هوش مصنوعی: من به دلیل حسادت دیگران، در گوشهای پنهان شدهام و از هر سو به من تیرهایی از طعنه و کنایه پرتاب میشود.
هوش مصنوعی: کسانی که درباره من حرف میزنند، نمیدانند که توجهی به حرفهای بیاساس ندارم.
هوش مصنوعی: چرا به خودت نمینگری و نمیفهمی که هدف حاسد، عیبجویی از من و دادن ملامت به من است؟
هوش مصنوعی: عاشقان و سفر کنندگان از روح خوشی دورند و نمیتوانند آن را با خود ببرند، اما از این گل زیبا عطر و بوی خوشی را احساس میکنند.
هوش مصنوعی: اگر سر فرود آوری و دل به دوست سپاری، بعد از آن دیگر به روی دشمن مگردان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یکی سخنت بگویم گر از رهی شنوی
یکی رهت بنمایم اگر بدان بروی
سبوی بگزین، تا گردی از مکاره دور
برو بدان ره تا جاودانه شاد بوی
ایا کریم زمانه! علیک عینالله
[...]
همی گذشت بکوی اندرون بت مشکوی
ز روی او شده جای نشاط و رامش کوی
جفا نمود و بمن روی باز کرد بخشم
ز خشم چون گل صد برگ برفروخته روی
برفت و ماند مرا دلفکار و زار بجای
[...]
ایا ستوده بتو خانواده نبوی
جهان گرفته برأی صواب و عام قوی
توئی بحق شرف دین کردگار جهان
نه دین بود نه شرف هر کجا که تو بنوی
اجل سید عالم سپهر جاه و شرف
[...]
بزرگوارا با آنکه معرضم ز سخن
چنانکه باز ندانم کنون زردف روی
هنوز با همه اعراض من چو درنگری
سخن چنانکه چنان به بود ز من شنوی
هزار سر شده بیش است پیش میدان گوی
بگفتگوی محال و زبان بیهده گوی
از آنورق که تو از ترهات می خوانی
در آن نه ذوق سخن بینم و نه رنگ و نه بوی
اگر بدفتر قرآنت هیچ هست امید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.