گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم نزاری

به لطفِ تست مرا گر صواب می بینی

توقعی که درآیی دمی و بنشینی

بیا که علّتِ رنجم طبیب می گردد

در آن زمین که تو ام بر فرازِ بالینی

قدم ز کلبه ی فرهادِ خویش باز مگیر

به چشمِ تلخ که رشکِ هزار شیرینی

به قولِ دشمنِ بد گویم التفات مکن

که دشمن از همه نوعی کند سخن چینی

به رویِ خلق و برایِ خدای رحمت کن

که هم طریقه ی دنیایی است و هم دینی

مرا که عاشقِ زارِ توم فرو مگذار

به ناتوانی و بی چارگی و مسکینی

به عهدها چو تو صبحی نزاد مادرِ شب

که نور قبله ی جان سرّ حسن و تحسینی

نه من به عزّتِ تو شاهدِ دگر یابم

نه تو به نسبتِ من عاشقِ دگر بینی

کم افتدت به قدم چون نزاری مسکین

اگرچه به ز نزاری بود که بگزینی

 
 
 
مولانا

به هر دلی که درآیی چو عشق بنشینی

بجوشد از تک دل چشمه چشمه شیرینی

کلید حاجت خلقان بدان شده‌ست دعا

که جان جان دعایی و نور آمینی

دلا به کوی خرابات ناز تو نخرند

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی

غنیمت است چنین شب که دوستان بینی

به شرط آن که منت بنده وار در خدمت

بایستم تو خداوندوار بنشینی

میان ما و شما عهد در ازل رفته‌ست

[...]

اوحدی

ز دست کس نکشیدم جفا و مسکینی

مگر ز دست تو کافر، که دشمن دینی

چو دیدهٔ همه کس دیدن تو میخواهد

کسی چه عیب تو گوید؟ که: خویشتن بینی

اگر پیاده روی، سرو گلشن جانی

[...]

سلمان ساوجی

جهنمی زنک زن .......

مشابه است به بی دولتی و بی دینی

خرست و جاهل و عامی و بی معامله گوی

ولی چه سود که بیچاره نیست قزوینی

قاسم انوار

تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی

مرا هزار نیاز و هزار مسکینی

چه آتشی تو؟ که دل را تمام سر تا پای

ز سوز تا نگدازی، ز پای ننشینی

مگر که مصلحت کار من درین دیدی؟

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه