شمارهٔ ۱۲۵۷
بمیرو تا نبود هم نفس مزن نفسی
که مرگ بهتر از این زندگی بود به بسی
چو با کسی نبود عهد روزگار عزیز
هباست گر همه عمری بود اگر نفسی
تو زاهدی و منم فاسقی چه میگویی
کدام به تو به خود می روی و من به کسی
به صدر خاص به خاصی توان رسید بلی
که عشق گوهر خاص است و عقل عام خسی
به گوش جان بشنو صور حق نه هم چو خران
که مولعند به بانگ میان تهی جرسی
از آن قبل هوس روی دوست می کندم
که آدمی بچه را چاره نیست از هوسی
مرا کی ام که تمنای وصل دوست بود
کجا به دولت عنقا رسد چو من مگسی
نزاریا برو و دامنی به دست آور
که کس بدو نرسیده ست جز به دسترسی
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...