گر یاد روزگار فراغت کند کسی
چون محنت از پس است تفاوت کند بسی
با نقد وقت ساخته اند اهل معرفت
این جا مجال نیست که طعنی کند کسی
آن جا که ابر دانه کند بر صدف نثار
غشّی بود که لاف کرامت زند خسی
درّ سخن نه لایق گوش همه کس است
چه ناطقی که بیهده گوید چه اخرسی
مصنوع خلق و صنعت خالق قیاس کن
دیری بود مقابل بیت المقدسی
عشق وهوس وجود و عدم این چه علت است
پیدا بود نهایت حد مهوسی
با خاک زود پست شود گرچه اوستاد
بر آسمان کشد سر طاق مقرنسی
با ناسزا مباش که هم جنس گفته اند
پرهیز کن ز صحبت هر نا مجنّسی
در بند آن مباش نزاری که هر گروه
بیرون کند سری به تعصب ز هر پسی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.