گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم نزاری

به بالینم فراز آمد میان خواب و بیداری

بتی ماهی نمی دانم سروشی بود پنداری

چو بانگ صبح بشنیدم فرشته صورتی دیدم

چو ماهی بر سر سروی چو شمعی در شب تاری

فراز طاق جفت چشم خون ریز سیه کارش

کشیده تا بن گوشش خطی پیوسته زنگاری

ز جا برجستم و بی خویشتن در پایش افتادم

شدم از دست و در پایش نهادم سر به صد یاری

سرم برداشت از خاک ره و بنواخت بسیارم

که ما هرگز عزیزان را نیندازیم در خواری

پیاپی ریخت در حلقم شرابی چند مستانه

کز آن داروی بیهوشی ندارم روی هشیاری

به شب خورشید را دیدن ز دستش باده نوشیدن

محال محض پنداری خیال فاسد انگاری

به چشم ظاهری آنگه جمال غیب کی بینی

توانی دید اگر خود را ز پیش خویش برداری

به دست آوردمش از بس که می گفتم خداوندا

نزاری تا به کی زارد بمگذارش بدین زاری

 
 
 
پرسش‌های پرتکرار
فرخی سیستانی

امیرا! تو به هر خوبی و نیکویی سزاواری

ازیرا خوب کرداری چنان چون خوب دیداری

توان گفتن ترا کاندر جهان فردی و بی یاری

به دانایی و بینایی و بیداری و هشیاری

حدیث ملک و کار عالم و شغل جهانداری

[...]

قطران تبریزی

ز بوی باد آزاری ز نقش ابر نیسانی

نه پندارم که با بستان بهشت عدن یاد آری

شده کافور مینائی براغ از صنع یزدانی

شده دینار مرجانی بباغ از فعل داداری

گل و شمشاد دیداری ترنج و نار پنهانی

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
انوری

خداوند که داند خواست عذر لطف دوشینت

چه سازم وز که خواهم یارب امروز اندرین یاری

ندارد بنده استحقاق این چندین خداوندی

ولیکن تو خداوندا خداوندی آن داری

به مستی خارجی‌ها کرده‌ام چندان که از خجلت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مجیرالدین بیلقانی

جهان از برف پر کافور قیصوریست پنداری

بیاور باده روشن که شد روی هوا تاری

نه به زین موسمی باشد ز بهر عیش و میخواری

نه سلطان ارسلان دارد نظیری در جهانداری

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مجیرالدین بیلقانی
عطار

تو را تا سر بود برجا کجا داری کله داری

که شمع از بی سری یابد کلاه از نور جباری

سر یک موی سر مفراز و سر در باز و سر بر نه

اگر پیش سر اندازان سزای تن، سری داری

چو بار آمد سر یحیی سرش بر تیرگی ماند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه