نه قلزمم که به هم در شوم به هر بادی
که در میانه دلم هست کوه فولادی
غلط شدم که دلِ نا شکیب فرتوتم
چو آبِ تیره شود گر برون زند بادی
مثالِ صبر ِ من از روی ِ دوست دانی چیست
نهاده اند بر امواجِ بحر بنیادی
اگر نه شیفتگی در نهادِ من بودی
به من خدای ز فطرت خرد فرستادی
به عقل اگر چه که مبدای ِ آفرینشِ اوست
زمامِ عشق چه بودی که در ازل دادی
و گرنه از پیِ جسمی شریف بودی عشق
قدم ز عالم ِ ارواح پیش ننهادی
چرا به درد ننالم که آه دارم دوست
ز دردمند نباشد غریب فریادی
هنوز تا متعلق به جان ِ شیرینی
ز خویش برنتوان ساخت هم چو فرهادی
عجب مدار ز اقبالِ شاه ِ بنده نواز
که بندگیِ نزاری کند هر آزادی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عتاب رنگ به من نامهای فرستادی
مرا به پردهٔ تشریف راه نو دادی
صحیفههای معانی نوشتی و سر آن
به دست مهر ببستی و مهر بنهادی
چو نقش عارض و زلف تو نوک خامهٔ تو
[...]
مرا دلیست هوس خانۀ غم آبادی
که گر بدور فتادی مرا به افتادی
طرب نکوهی، انده کشی، غم اندوزی
ز کار عیش پشیمان، به درد دل شادی
درو بهر سر مویی نهفته درد دلی
[...]
چه باده بود که در دور از بگه دادی
که میشکافد دور زمانه از شادی
نبود باده به جان تو راست گو که چه بود
بهانه راست مکن کژ مگو به استادی
چه راست میطلبی ای دل سلیم از او
[...]
به خرمی و به خیر آمدی و آزادی
که از صروف زمان در امان حق بادی
به اتفاق همایون و طلعت میمون
دری ز شادی بر روی خلق بگشادی
به هر مقام که پای مبارکت برسد
[...]
ز بهر خوشدلی خویش درون دنیا را
نگاه کن که چه کفت از طریق استادی
نسب چه میطلبی صورت تو بس باشد
دلیل انکه بدانند کآدمی زادی
فریب خلق مخور زانکه از لئام الناس
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.